ديروز ما در برلين اين افتخار رو داشتيم که زودتر از اکران، آنرا در جشنوارهی فيلم برلين تماشا کنيم.
البته اين افتخار نصيب من نشد، ولی همکارانم، به همراه دوست ايرانيم، فرنوش، به ديدار اين فيلم شتافتند. و امروز حال و قيافهی فرنوش ديدنی بود:
- فرنوش در حاليکه صدايش از عصبانيت ميلرزد و اشک در چشمانش جمع شده تعريف ميکند: افتضاح به معنای واقعی، ايرانيها را مثل حيوان نشان داده بود: بدوی، با پوششی مثل تروريستهای امروزی، جلادگونه با چشمهايی پر از خون، سياه پوست، …
ميگويم خب، ۲۰۰۰ سال پيش بوده، قيافهها بايد هم بدوی باشند، جنگ هم بوده، نميشه که همه صلحطلب و مهربان بهنظر برسند، ضمن اينکه امپراتوری ايران، گسترهای از قومها بوده، سياه پوست يا پوستی با رنگ تيره هم نبايد کم بوده باشد.
- ميگويد آخر يونانيها همه خوشتيپ، هيکلهای ورزشکاری، با درايت، شجاع، زيرک که با يک حرکت شمشير، ۱۰۰۰۰ نفر ايرانی را قلع و قمع ميکنند…
ميگويم، خب چه انتظاری داری عزيز من، تو هم اگر بخواهی دشمنت را به تصوير بکشی همه را زشت و احمق و عقبافتاده نشان ميدهی، خودت را شيک و خوشگل و باهوش. مگر در فيلمهای جنگ، عراقیها را نديدهای؟
- ميگويد قبول دارم، هميشه اغراق ميشود، اما نه اينکه همهی واقعيتها را تحريف کنند؛ آخر همهی ايرانيها را اين شکلی نشان ميداد، زنهايشان را هرجايی، خشايار شاه را با صورتی پر از گوشواره و آرايش غليظ، همجنسباز،…
- ميگويم خب مگر نه اينکه پدر تاريخشان، هردوت گفته ايرانيها، زنهايشان را به ميهمانشان تعارف ميکردند؟ مگر کم بوده در تاريخمان، شاهد و ساغر و …. . خب، برداشتشان از ايران همين ميشود ديگر، اما بينندهی فيلم بايد عاقل باشد، مگر ميشود دو همسايه، در يک زمان مشابه، يکی اينقدر متمدن، باهوش، با درايت، ديگری آنقدر عقب افتاده و احمق؟ مشکل اينجاست که تاريخ را هميشه پيروزها مينويسند، هيچ فيلم يا کتاب و يا سند قابل عرضهای از ايرانيها ديدهای که بخواهد اطلاعات بيغرضی از زاويه ديدی دیگر ارائه دهد؟ ضمناً اين هم يک فيلم (فيلم-انيميشن) است، نه سند تاريخی، که خودت را اينقدر ناراحت ميکنی.
- ميگويد آخر مردم برای يونانيها دست ميزدند . آنها را وقهتی ايرانيها رو مثل مورچه ميکشتند و دست و پایشان را با شمشير ميپراندند، تشويق ميکردند…
ميگويم خب فيلم اکشن بوده، چه انتظاری داری، اينها همانهايی هستند احتمالاً که ميروند فيلمهای جنگ ستارگان ميبينند و برای کشته شدن آدم فضايیهای بدذات هورا ميکشند.
- ميگويد آخر ايرانيها رو هو ميکردند و به حماقتشان ميخنديدند،… اينقدر شور بود که آخر فيلم، یک ايرانی ديگر حاضر در سالن بلند شد و شروع کرد به بدگويی از فيلم و انتقاد به تشويقکنندگان
ميگويم خب، تو هم اگر ايرانی نبودی، حتماً با قهرمان و نقش اول فيلم همذاتپنداری ميکردی، نه با شکستخوردگان.
- ميگويد نه تو درک نميکنی ، واقعاً ناراحتکننده بود ، جای تاسف دارد برای اروپايیها که خودشان را با معلومات ميدانند و آمريکايیها را مسخره ميکنند.
- و فرنوش قانع نميشود . خودم هم! اين عکسها و کليپ فيلم را ميبينم و بغض ميکنم. عقل ميگويد من مسوول انسان بودن خودم هستم، و مفيد بودن برای ديگران، اما احساس ميگويد آن تکه از خاک دنيا و آنچه آنجا ميگذرد، از تو جداشدنی نيست. بغض ميکنم و افسوس ميخورم.
برشی از تاريخ
داریوش قصد لشکرکشی به یونان و فتح آتن را داشت اما قبل از تحقق اين آرزو درگذشت و نتوانست نقشه خود عملی کند. شش سال بعد، پسرش خشایارشا در جهت برآوردن آرزوی پدرش با سپاهی عظیم و یک ناوگان نیرومند به یونان رسید. در نبرد ترموپیل، سپاه یونانی را مغلوب شد و لئونیداس به قتل رسید. خشایارشا آتن را تصرف کرد و آکروپولیس (ارگ آتن) را به آتش کشید اما در نبرد سالامیس ناوگان ایران نابود شد و خشایارشا به ایران بازگشت.
يونانیهای خوشتيپ، ايرانیهای وحشی!
هفتهنامه چلچراغ- حتماً يادتان است که نمايش فيلم «اسکندر» اوليور استون، محصول شرکت برادران وارنر و نشان دادن سيمای نامناسبی از ايرانيان اعتراض عدهای را برانگيخته کرد و البته تنها شکست تجاری فيلم توانست کمی از آتش خشم معترضان بکاهد
فيلم «300» پس از «بیباک» و «شهر گناه» سومين اثر سينمايی است که از روی کتابهای کميک استريپ فرانک ميلر ساخته میشود با این تفاوت که فیلم 300 درباره جنگهای ایران و یونان باستان است. ميلر اين کميک را با اقتباس از فيلمی به نام The 300 Spartans يا 300 اسپارتی که در سال 1962 اکران شده بود، کشيد و حالا از روی این کميک، دوباره فيلمی ساخته میشود که مانند «شهر گناه» فريم به فريم شباهت تام با نسخه کميک خود دارد.
داستان فيلم، جنگ ایران و یونان در میدان جنگ ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اویته و خلیج مالیک) است. جایی که پادشاه اسپارتی یعنی لئونیداس ارتش 300 نفری خود را علیه ارتش عظیم ایرانیان تجهیز کرد تا مقابل سپاه خشایارشا ایستادگی کنند اما گوژپشتی دروازههای شهر را به روی لشگر ایران باز میکند بنابر روايت هرودوت از تاريخ، این 300 اسپارتی توانستند جلوی لشگر عظیم خشایارشا به مدت 3 روز مقاومت کنند اما در نهايت شکست خوردند. بنا بر اين روايات همین دفاع سه روزه باعث اتحاد یونانیان علیه ایرانیان و همین آغازی شد برای دموکراسی یونان و در نهايت شکست خشاريارشا در نبردهای بعدی. (چيزی شبيه شکست آلمان در نبرد استالینگراد و کسب روحيه متفقين).
«هرودوت» درکتاب 9 جلدی خود به نام «جنگ پارسیها» جزئيات جنگهای ايرانيان از آغاز کار تا پايان لشکرکشی خشايارشا به يونان را شرح داده است.
میگويند علم تاريخ با هرودوت و همين کتاب آغاز شد با اين حال، تاريخدانان جديد بسياری از ارقام ذکر شده در کتابهای هرودوت را اغراقآميز میدانند اما فيلم 300 پايههای داستانش را بر همين روايات بنا میکند.
گذشته از نکات تاريخی آزاردهندهترين قسمتهای 300، تصوير ايرانيان است. در اين فيلم سپاه ايران افرادی هستند مشابه وحشیها و موجودات نفرتانگيز ارباب حقهها يعنی «اورکها». کسانی که جز کشتن نمیدانند و از نظر مغزی هم موجوداتی هستند در رديف غولهای ابله داستانهای هری پاتر که البته در برابر 300 نفر يونانی خوشتيپ و فداکار زمينگير میشوند.
اما مسأله نگرانکننده اين است که هر گاه قدرتهای بزرگ دنيا با کشوری دچار چالش شدند، تمام تلاش خود را برای زير سؤال بردن تارخ و فرهنگ آن کشور صرف کردند و چه ابزاری مناسبتر از سينما. حتی اگر به تئوری توطئه معتقد نباشيم، در خوشبينانهترین حالت هاليوود نشان داده که میتواند از موج منفی عليه یک کشور کمال استفاده را ببرد و جيبهای صاحبان صنعت فيلمسازی خود را از پول آکنده سازد.
وبلاگ «ارزيابی شتابزده» تحليل جالبی از اين ماجرا دارد. از نظر او کشورهای اروپايی بعد از دوره رنسانس و به دنبال آنها آمريکا در جهت هويتسازی هميشه خودشان را فرزندان يونان و روم مطرح کردهاند. تأييد اين مسأله را در نامگذاری مجلس آمريکا (سنا) که از روم گرفته شده، نوع حکومت آمريکا (جمهوری) که از «رس-پوبليکا» (مسأله ملی) لاتين گرفته شده، ادعای فرهنگ سياسی آمريکا (دموکراسی) يا حکومت اقشار که نام دولت آتن بوده، میتوان ديد. امروز مسأله تبليغات علاوه بر بعد سياسی، بعد فرهنگی هم پيدا کردهاند و به ماجرای نژادپرستی در حال تبديل به فرهنگپرستی است که در اين فيلم هم رد پای آن را میتوان ديد. در فيلم 300، ايرانیها فقط خودکامه و زورگو و بیخبر از مفاهيم آزادی نيستند بلکه ديگر انسان نيستند! يعنی علاوه بر اين که فرهنگ ندارند، انسانيت هم ندارند پس دفاع در برابر اين موجودات غيرانسانی کافی نيست و باید آنها را از بين برد.
این فیلم ایران را نماد دیکتاتوری و یونان را نماد دموکراسی تصویر میکند. به زبانی سادهتر داستان بر محور نبرد دائمی خیر و شر میچرخد. در حالی که وقتی به فرمان کوروش بردهداری در امپراتوری پارس ممنوع شده و مردم در دينشان آزاد بودند، در یونان باستان بردهداری به شکل گستردهای رواج داشت و زنان و بردهها شهروند درجه دو محسوب میشدند
شيوه فیلمسازی کامپیوتری است و هنرپیشگان واقعی در صحنههای مجازی نقشآفرینی میکنند. موسیقی جذاب و ترکیب مناسب با صحنههای کامپيوتری نبرد باعث شده تصاوير تابلوهای نقاشی به نظر برسند که فروش فوقالعادهای را برای سازندگانش پيشبينی شود. فيلمی که روی افکار عمومی دنيا تأثير زیادی خواهد گذاشت.
در توضيح این فیلم در یاهو میخوانيد که این نبرد سرآغاز دموکراسی در جهان بوده است!
اين تحقير، توهين و حتی تهدید بزرگی است بر ضد ايران و فرهنگ ايرانی. به نظر شما بايد ساکت نشست يا اعتراض کرد؟ من فکر میکنم بهترين کار اين نيست که مانند قبل تنها طومار امضا کنيم و منتظر بمانيم تا از ما اعاده حيثيت شود. فکر میکنم باید در وبلاگهايمان به زبانهای مختلف دربارهاش بنويسيم و چهرهای درخور ايران ترسيم کنيم.
حالا بحثی که مطرحه اینه که درمقابل تصویر منفی که این فیلم (که محبوبیت گسترده اش حتمیه) از ایرانی ها نشون میده چه واکنشی باید نشون داد؟ پیشنهاد من رو میتونید در ادامه مطلب بخونید.
ساده ترین کاری که میشه کرد نوشتن طومار اعتراضی است. یک نمونه از اینها تا به حال خطاب به شرکت وارنر برادرز نوشته شده. با اینکه نیت کار خیره ولی به نظر من این کار روش مناسبی برای برخورد با این قضیه نیست. از یک طرف صرفا هیچ خلاقیتی در نوشتن طومار وجود نداره و یک بچه خردسال هم دیگه میتونه این روزها طومار درست کنه. از طرف دیگه اصلا به نظرم اعتراض نباید به شرکت وارنر برادرز یا سازندگان این فیلم باشه چون هدفی که این طومارها دنبال میکنند (معذرت خواهی وارنر برادرز؟ یا توقف نمایش فیلم؟) مسلما برآورده نخواهد شد. در بهترین حالت اگر هم کسی توجهی به این طومارها بکنه فقط باعث میشه مردم بیشتری این فیلم رو ببینند و تبلیغیه برای فیلم.
علاوه بر اون، اگر کمی منطقی فکر کنیم سازندگان فیلم کار بدی نکردند. فیلمی رو درست کرده اند که از نظر زیبایی تصویری احتمالا یکی از قشنگترین فیلمهایی خواهد بود که تا به حال ساخته شده، و اون رو هم بر اساس یک رمان تصویری بدون کوچکترین دخل و تصرفی در داستان کتاب ساخته اند. اصلا من خودم جزو اولین نفرهایی خواهم بود که میرم این فیلم رو ببینم، چون به هیچ وجه نمیشه ارزش های هنری این فیلم رو نادیده گرفت. اعتراضی اگر هست باید به فرانک میلر نویسنده و نقاش داستان کتاب کمیک اصلی باشه که از ما هیولا ساخته، ولی او این کتاب رو ده سال پیش کشیده/نوشته و این طبیعیه که الان اگه بخوایم به اون اعتراض کنیم باز کمی نابخردانه به نظر میرسه.
برای مقابله با این پروپاگاندا باید خیلی هوشمندانه عمل کرد؛ در غیر این صورت تصویری که از خودمون ارائه میدیم تصویر یک سری آدم غرغروئه که هیچ ذوق هنری ندارند و هر چی میشه فقط بلد هستند شعار بدن و اعتراض کنن. این تصویر هم خیلی مثبت تر از تصویری که تو فیلم از ایرانی ها ارائه شده نیست.
به نظر من بهترین راه، سوار شدن بر موج تبلیغاتی عظیمیه که از این هفته با شروع نمایش فیلم بوجود میاد. اگر بتونیم از این موج استفاده کنیم تا حرفی که میخواهیم بزنیم رو به گوش اونایی که میخوان این فیلم رو ببینند برسونیم، بزرگترین موفقیت رو به دست آوردیم.
حالا چطور میتونیم از این موج استفاده کنیم؟ (درست حدس زدید). بمب گوگلی !! من آخرین نفری هستم که بخوام قضیه بمب گوگلی رو لوث کنم ولی به نظر من این یکی از معدود وقتهایی هست که بمب گوگلی میتونه خوب عمل کنه. فکرش رو بکنید. طرف درباره فیلم تو مجله و تلویزیون دیده و از دوستاش شنیده و میره گوگل سرچ میکنه
300 the movie
که ببینه این همه سرو صدا درباره چیه؟ حالا اگر وبسایتی که ما ساختیم جزو اولین ها باشه طرف با اومدن به اون وبسایت میتونه اطلاعاتی که ما میخواهیم رو ببینه.
حالا سوال اینجاست که چه جور اطلاعاتی تو اون صفحه بذاریم. مطمئنا اگه بخوایم نوشته و مقاله طولانی بنویسیم و ادعا کنیم که ماجرا اینطوری نبوده (ادعایی که خود تاریخدانها هم شاید سرش بحث داشته باشند) تقریبا هیچکی اون رو نمیخونه. باید سعی کنیم چیزی در اون صفحه قرار بدیم که برای یک آدم معمولی که علاقه چندانی هم به تاریخ نداره جالب باشه. چیزی از جنس همون چیزی که فیلم رو برای یک آدم معمولی جذاب میکنه.
فکری که به نظر من رسید اینه: تمام نقاش های ایرانی که مایلند و میتونند (مخصوصا کاریکاتوریست ها و تصویرسازها) یک نقاشی بکشند با تم "ایران باستان". اونوقت همه این نقاشی ها رو به شکل یک گالری در اون صفحه قرار میدیم. این کار از چند جهت خوبه: یکی اینکه بیشتر طرفدارهای سیصد کسایی هستند که طرفدار کامیک استریپ هم هستند (فراموش نکنید که فیلم سیصد از روی کتاب کامیک آن درست شده) و برای هنر و مخصوصا نقاشی ارزش قایل هستند و به اون علاقه دارند. تازه خیلی از آدمها ترجیح میدن به یه نقاشی نگاه کنند تا اینکه یک مقاله خشک و طولانی بخونند. دیگه اینکه با این کار به جای ارائه دادن تصویری خشک و عصبانی، تصویری کاملا انسانی از خودمون نشون میدیم؛ انسانهایی هنر دوست و هنرمند که ارزش های هنری فیلمی مثل سیصد رو درک میکنن و اگر اعتراضی هم داشته باشند اونرو میتونند به گونه ای خلاق و هنری بروز بدهند. اصلا هم پیشنهاد نمیکنم که نقاشی ها تلافی جویانه باشه یا مستقیما به فیلم ربط داشته باشه. فقط تم اصلی میتونه ایران باستان باشه و سبک کار حتی الامکان کامیکی باشه، ولی جزئیاتش رو هر نقاش میتونه انتخاب کنه. به عنوان مثال خودم قصد دارم تصویری از خشایارشا اونطور که خودم دوست دارم بکشم، به سبک جلدهای کتابهای کمیک.
به نظر من این منطقی ترین و تاثیرگذارترین کاره. البته مسلما ساختن بمب گوگلی برای عبارت
300 the movie
بسیار سخت تر از اونیه که برای arabian gulf ساختیم، برای همین انتظار ندارم بتونیم وبسایتمون رو اول کنیم. ولی اگه بتونیم اون رو به صفحه اول نتایج گوگل بیاریم میتونیم بگیم که بمب مون کار کرده. من دامنه 300themovie.info رو ثبت کرده ام و یک صفحه موقتی هم راه انداخته ام.
خلاصه کلام اینکه این کار چهار تا حالت بیشتر نداره: یا بمب گوگلی کار میکنه ولی هیچکی نقاشی نمیفرسته به جز خودم، یا بمب گوگلی کار نمیکنه ولی همه نقاشی میفرستند و یه صفحه ی باحال هنری خواهیم داشت که به هر حال همه میتونند ازش لذت ببرند، یا اینکه هم بمب گوگلی کار میکنه و هم همه نقاشی میفرستند و نور علا نور میشه، و یا اینکه نه بمب گوگلی کار میکنه نه هیچکی نقاشی میفرسته ... در هر صورت هیچکی ضرری نمیبینه.
پس اگر با این ایده موافقید و فکر میکنید پیشنهاد خوبیه، برای اینکه بمب گوگلی کار کنه لطفا::
<a href="http://300themovie.info">300 the movie < />a>
در پایان توجه شمارو به جالب ترین بخش این مقاله یعنی یاداشت های مردم جلب میکنم که !!!!!!!!!!!!!!
یاداشت های مردم در سایت عصیان را میتوانید در قسمت کامنت ها
مشاهده کنید
لینک به مطالبی در خصوص فیلم ۳۰۰
وبلاگ دختر عمه فرهیخته اینجانب
بمب گوگلی ۳۰۰
عصیان
آدم کمی معمولی
عکسهای بازی ۳۰۰