با سلام به دوستان عزیزم.
امروز صبح وقتی با همسرم رفته بودیم بیرون قدم بزنیم و از زیبایی های برف و منظره زیباش لذت ببریم. صحنه هایی دیدم که اصلا برام خوشایند نبود.
آقایونی دیدم که با یه تفنگ شکاری داخل شهر قدم میزدن و به گوشه و کنارها و هرجایی که خشک تر بود و از سرمای برف محفوظ تر بود نگاه می کردن تا شاید گنجشکایی که از سرمای زیاد پناه آورده بودن شکار کنن. برای من واقعا ناراحت کننده بود. چقدر زیباتر می شد که دونه ای براشون می ریختن یا حتی یه آب گرمی براشون می گذاشتن.
موقع برگشت به سمت خونه انگار خدا خواست ما را امتحان کنه. وسط خیابون گنجشکی دیدم که انگار یخ زده. به سمتش رفتم و دیدم تکون نمی خوره و فقط پلکاش بالا و پایین میره. تو دستام گرفتمش تا بیارم خونه ، شاید حالش خوب بشه.
وقتی نزدیک خونه رسیدیم احساس کردم حالش بهتره چون صدای قلبش رو تازه می شنیدم. کم کم وقتی سرحال شد شروع کرد به تلاش برای فرار از بین دستام. وقتی ولش کردیم پرواز کرد و رفت سمت آسمون.
خیلی خوشحالم و احساس میکنم امروز حداقل برای نجات یه گنجشک مفید بودم.
دلم می خواد نظر شما رو هم بدونم. شما بودید از این فرصت که براتون بوجود آمده چطور استفاده می کردین؟ شکارشون می کردین و یه کباب خوشمزه برای خودتون درست می کردین یا کمک شون می کردین تا این سرما سخت پشت سر بزارن؟