بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین...تازه میپرسه خورد به دستت؟ پ نه پ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود!
رفتم
آسایشگاه برای دیدن سالمندان . مسئول اونجا میگه : اومدی عیادت ؟
میگم : پَ نه پَ اومدم چند تا از این پیرمردها رو ببرم
بزرگ کنم ! …
رفتم مغازه میگم آقا یه شیر بدین
میگه شیر پاکتی ؟
میگم پَ نه پَ بی زحمت یه شیر جنگلی بدین خواهرزادم خیلی شیطونه
میخوایم بترسونیمش
مادر دانش آموزِ اومده مدرسه….معلم بهش میگه با بچتون ریاضی تمرین کنین
میگه تو خونه؟….پَـــ نَ پــــ تو زمین های خاکی
(اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن !)
کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه : میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .
پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه
استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟
من دستمو بردم بالا
استاد: میخوای جواب بدی؟
من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد !
استاد بهم داده ... رفتم پیشش میگم استاد میشه چند لحظه وقتتون بگیرم….؟
میگه نمره میخوای ؟؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه امر خیر مزاحم شدم ، مارو به غلامی بپذیر!
زنگ زدم ۱۱۰ میگم اینجا دعواشده، میگه الان؟
میگم پـَ نَـ پَـ پارسال بوده الان زنگ زدم خاطره اش رو تعریف کنم
با دوستم تو مزرعه بودیم گوساله داشت از مامانش شیر می خورد دوستم میگه: داره شیر می خوره؟
پ ن پ داره مامانش و باد میکنه مثل بادکنک بفرسته هوا!!!!
رفتم در مغازه گفتم آقا نوشابه دارین؟ یارو گفت : مشکی دیگه! گفتم : پ... گفت: گمشوبیرون بی شعورعوضی! این چیه یاد گرفتن خودشونو مسخره میکنن. گفتم : بابا میخواستم بگم پنیر هم میخوام. کلی معذرت خواهی کرد و از خجالت من دراومد بعدش گفت: پنیر بسته ای؟؟ گفتم: پ نه پ! متری؟؟ گفتم و فرار کردم!!!!