چه شور ماندگاري در سرت بودكه سربازت علي اصغرت بود
يقين دارم نگاهت بال مي زد
سفر تا كهكشان در باورت بود
هجوم فتنه ها بود و تو بودي
به زير لب خدا را مي سرودي
تمام هستي خود را در آن روز
فداي دين پيغمبر نمودي
وفاي كوفيان ديدن ندارد
گل نشكفته را چيدن ندارد
تمام تار و پودم شور و احساس
محرم غير فهميدن ندارد