عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 376
نویسنده : جاذبه وب

سیاهکلرود نام دهستانی در بخش چابکسر شهرستان رودسر، استان گیلان در ایران است

جهت دیدن تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب بروید

عکس : جعفر حاجی پور

تهیه و تنظیم : مهدی پور (وبلاگ نصیرمحله)


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 239
نویسنده : جاذبه وب

جهت دیدن تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب بروید

عکس : آقای سلیمانیان

تهیه و تنظیم : مهدی پور (وبلاگ نصیرمحله)


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 292
نویسنده : جاذبه وب

میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ اهل رشت، در سال 1259 شمسی دیده به جهان گشود. سالهای نخست عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد. در سال 1286 شمسی در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای سرکوبی محمد علی شاه روانه تهران شد. همزمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران شماری از آزادیخواهان رشت کانونی به نام مجلس اتحاد تشکیل دادند و افرادی را به عنوان فدائی گرد آوردند.

میرزا کوچک خان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در سال 1294 شمسی به جای مجلس اتحاد (هیئت اتحاد اسلام) از یک گروه هفده نفری در رشت تشکیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند و میرزا کوچک خوان عضو موثر آن بود. این هیئت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و بزودی میرزا کوچک خوان رهبری آن را به عهده گرفت. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی ارتش روسیه تزاری هیئت اتحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزاری پرداخت و یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما را از ناحیه فومن مرکز کار خود قرار داد و در آنجا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیئت اتحاد اسلام پس از چندی به کمیته اتحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به 27 نفر افزایش یافت و رهبری کمیته را میرزا به عهده گرفت و تا پایان سال 1296 شمسی بخش وسیعی از گیلان و مازندران و طارم و آستارا و طالش و تنکابن زیر نفوذ کمیته اتحاد اسلام در آمد. این کمیته «نهضت جنگل» یا «حزب جنگل» نامیده شده است.                             

برای از بین بردن نهضت جنگل وثوق الدوله اقدامات زیادی بکار برد و نامه تأمین برای میرزا کوچک خان نوشت ولی میرزا نپذیرفت و پس از درگیریهای فراوان عده‌ای از سران نهضت از جمله دکتر حشمت تسلیم نیروهای دولتی در رشت شدند. در این درگیری شماری از افراد کشته شدند و دکتر حشمت دستگیر و در دادگاه نظامی در 4 اردیبهشت 1298 محکوم به اعدام شد. چون مذاکرات صلح با جنگلیها به نتیجه نرسید نیروهای دولتی به تعقیب جنگلیها پرداختند.

جهت دیدن مطالب بیشتر لطفا به ادامه مطلب بروید

برخی از نیروها متفرق، برخی تسلیم و برخی کشته شدند. با چنین وضع سخت و دردناکی میرزا در سرمای شدید زمستان از همسرش خداحافظی می‌کند و در اعماق جنگل عقب می‌نشیند تا بتواند نیروهای پراکنده را در فرصت مناسب جمع آوری و ساماندهی کند، اما در اثر سرما از بین می‌رود. رهبر نهضت جنگل یک روحانی و مرد دین بود، او انقلاب جنگل و همه مظاهر آن را از دریچه اندیشه‌های سیاسی که از اسلام آموخته بود می‌نگریست. او یک باره دست به قیام مسلحانه نزد، همه راهها را آزمود و مردانه پا به صحنه کارزار نهاد. 
او شاهد به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه و تحصن علما در سفارت عثمانی بود. او به امید نجات مشروطه به مجاهدین پیوست و در فتح قزوین شرکت کرد و همچنین در فتح تهران نیز شرکت نمود و با قوای استبداد جنگید. 

وی از مجاهدان مشروطیت و از وفاداران به اسلام بود و سخت به اتحاد جهان اسلام عشق می‌ورزید. تاخت و تازهای خارجی در صحنه سیاست و اقتصاد کشور و سیاست بازی عناصر منافق و خود فروخته وضع آشفته تر گیلان و بی کفایتی دولتمردان انگیزه هایی بود که این روحانی جوان، حساس و دلسوخته را به میدان سیاست و سپس به صحنه کارزار کشاند.

نخست در برابر استبداد محمد علی شاه ایستاد و سپس با شخصیتهای با نفوذ تماس گرفت و در آخرین مرحله از تلاش خود سلاح به دست گرفت و در برابر نیروهای بیگانه به مقاومتی جانانه پرداخت. او بارها در برابر مردم گیلان هدف از نهضت خود را احیای قوانین اسلام اعلام کرد و یاد آور شد که میرزا کوچک هرگز اسلحه را از خود دور نمیکند مگر وقتی که مطمئن باشد افراد ایرانی از تجاوز متجاوزان بیگانه و ستمکاران داخلی مصون و از امنیت و رفاه برخوردار هستند.

میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در فتح قزوین شرکت نمود. او رهبر جنبش جنگل بود که بتاریخ ۱۲۹۳ ه.ش. شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، زد. تعداد زیادی از انقلابیون جنگل هم در درگیریهای مسلحانه با لشکران انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند.

جنگلی‌ها هدف خود را "اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام می‌کردند. در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را اعلام نمودند و یکروز بعد کمیته انقلاب هیئت دولت جمهوری را معرفی کرده، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت. امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویک‌های روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایت جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ میرزا به عنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا رفت و قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: «در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست پروگرام بلشویکها را قبول کند».

در تاریخ شنبه 9 مرداد  ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند. همه طرفداران میرزا را هرکه و هرجا بود دستگیر و بازداشت کردند. آنها دولت جدیدی اعلام که احسان اله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و (سید جعفر جوادزاده) سید جعفر پیشه‌وری معروف کمیسر داخله شد. اختلافات، بگیر و ببندها بالا گرفت و قوای جنگل تضعیف گردید. بفرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت گردید که چندین برخورد جنگی بین دو قوای بوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب نشینی می‌کردند. در نهایت با مذاکرات پشت پرده قوای سرخ خاک رشت و بندر انزلی را ترک نمودند. لازم به ذکر است در این جنگ‌ها میرزا با قوای خود در صومعه سرا بود که بی طرف مانده و در فکر تجدید قوا بود.

قزاق‌ها که بسرکردگی سردارسپه سعی به مذاکره با میرزا، قانع نمودن او که به مرکز بیاید و نیایت استقلال طلبان خود را از مرکز شروع نماید. بنا به دلایل عدیدی مذاکرات به شکست انجامید. یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلی‌ها بمانند دکتر حشمت و یارانش قبلاً گول قول و فعل‌های سردارسپه را خورده بودند تسلیم و به دار آویخته شده بودند.

در نهایت قوای قزاق از فرصت استفاده و طی شبیخونهای فراوانی، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی نمودند و بعضی از سران تسلیم یا کشته شدند. میرزا باتّفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت می‌کرد، به کوه‌های خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر ضربات خرد کننده سرما و برف در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.

کرم نام کرد (مکری) که از خلخال عازم گیلان بود این دو انسان را در میان برفها دید و شناخت. بسیار ناراحت شد از اینکه تنها است و یاوری که بتواند به وظائف انسانی عمل نماید، ندارد. بااینحال سعی نمود با دادن ماساژ و خوراندن سنجد آنان به حال آورد ولی بی‌نتیجه و بی‌حاصل بسرعت بسوی آبادی و خانقاه شتافت و از مردم کمک خواست. اهالی که مرید میرزا بودند بسرعت به محل رسیدند و تن یخ زده هردو را به قریه آوردند ولی مرغ روحشان پرواز نموده بود.

خبر فوت میرزا که دوستان را متأثر و دشمنان را شاد نمود، بسرعت همه جا پیچید و از جمله بگوش ممحمد خان سالار شجاع  برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود ، رسید. نامبرده با عدّه‌ای تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد مانع کرد. سپس بمنظور انتقامجوئی و کینه دیرینه که با جنگلی‌ها داشت دستور داد یکی از طالش‌های همراه وی سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. رضا اسکستانی مزدور او سر از تن این مبارز وطن، استقلال و آزادی جدا و تحویل خان داد. نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر به ماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.

سر میرزا کوچک جنگلی

 

در کاوشی که از جیب‌های میرزا نمودند تنها یک سکه نقره یک ریالی یافتند و بعد فاتحانه سر این سردار رشید را در مجاورت سرباز خانه رشت ، آنجا که معروف به انبارنفت نوبل است، مدّتها در معرض تماشا مردم قرار داده. سپس خالو قربان معروف که از یاران سابق میرزا بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران و تسلیم سردارسپه نمود.

سر میرزا به دستور سردارسپه درگورستان حسن آباد دفن کردند . بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد. در شهریور ۱۳۲۰ و استعفای رضاشاه آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد بدون سر میرزا را با تشریفات شایسته ازخانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند و هر سال در روز ۱۱ آذر مراسمی ساده در مزار او درسلیمان داراب رشت برگزار می‌شود.

روحش شاد بادو و یادش گرامی


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 442
نویسنده : جاذبه وب

یکی از عالمان  و حکیمان متشرع عصر صفوی، میرزا حسن لاهیجی گیلانی قمی فرزند ملا عبدالرزاق لاهیجی است. این مقاله به اندیشه و آثار و شرح حال آن حکیم، اختصاص دارد و در چند بخش، تقدیم می‏گردد.

پدر

او خلف صالح حکیم عارف، متکلم محقق، مولی عبدالرزاق بن علی بن حسین لاهیجی مشهور به فیاض است. عبدالرزاق یکی از فلاسفه بزرگ شیعه و از متکلمین سرشناس امامیه می‏باشد. زادگاه وی در لاهیجان از شهرهای گیلان بوده و اقامت و وفاتش در قم صورت گرفته است.

فیاض از شاگردان مبرّز حکیم مشهور صدر المتألهین ملا صدرای شیرازی و داماد آن جناب بوده است. او حکیمی متشرع و در فقه و اصول و فلسفه و کلام و عرفان، صاحب نظر بوده است. گویاترین شاهد این مدعا، اشاراتی است که خود آن بزرگوار در دیوان اشعارش به مناسبتی پیرامون تحصیلات خود می‏نماید؛ بدین عبارت:

 بسی دانش آموختم زاوستاد

بسی نکته‏ها را گرفتم به یاد

بسی بوده‏ام با کتاب و دعا

بسی زهدور بودم و پارسا

بسی در بغل جزوه دان داشتم

اگر رندیی بد نهان داشتم

گهی در فروغ و گهی در اصول

شدم پنجه فرسای هر بُلفضول

چه شبها که در حجره خوابم نبود

که جا داشت نانم که آبم نبود

زفقه و حدیث و اصول و کلام

زتفسیر و آداب و حکمت تمام

پی جمله یک عمر بشتافتم

زهر یک نصیب گران یافتم

گهی نیز در شعر پرداختم

زسحر بیان معجزی ساختم

تألیفات آن دانشمند گرانمایه پر از تحقیقات و ژرف نگریهای فلسفی و کلامی است که اهم آنها عبارتند از:

 شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیر الدین طوسی، فیاض دو شرح بر این کتاب نگاشته، یکی مبسوط به نام «شوارق الالهام» و دیگری مختصر به نام «مشارق الالهام»، شرح اول در دو جلد به چاپ رسیده ولی نسخه‏ای از شرح دوم تاکنون شناسایی نشده است.

 گوهر مرا، به فارسی، که در آن یک دوره مسائل کلامی را بر مبنای مذهب شیعه اثنی عشریه، به صورت شیوا و روان و مختصر بیان کرده است. این کتاب بارها به طبع رسیده و نسخ خطی آن فراوان است.

 سرمایه ایمان، به فارسی، یک دوره کلام است ولی کوتاهتر از رساله سابق، این کتاب نیز به چاپ رسیده است.

 حاشیه بر حاشیه خفری بر شرح تجرید الاعتقاد فاضل قوشچی.

 دیوان اشعار، او در اشعارش، «فیاض» تخلص می‏کرد و دارای طبعی رسا و موزون بود و قصاید و غزلیاتی به مناسبتهای مختلف سروده، دیوانش مکرر به طبع رسیده است.

فیاض لاهیجی عاقبت در سال 1072قمری در شهر قم دار فانی را وداع کرده و در جوار بارگاه ملکوتی حضرت معصومه(س)مدفون گردید. او داماد بزرگ ملاصدرا بوده و سه فرزند داشته، بدین اسامی: میرزا حسن (که شرح حالش موضوع این داستان است.)، ملا محمد باقر که در سال 1083در هند بوده و اطلاع دیگری از وی در دست نیست، میرزا ابراهیم که مؤلف کتاب القواعد الحکمیه و الکلامیه است.

در بیست و سوم و بیست و چهارم تیر ماه سال 1372ش، کنگره‏ای در بزرگداشت این حکیم عالی مقام در زادگاه وی در لاهیجان برگزار شد.

جهت خواندن مطالب بیشتر لطفا به ادامه مطلب بروید

مادر

همان گونه که ذکر گردید، مادر میرزا حسن، دختر ملاصدرای شیرازی است. این زن فاضل و دانشمند، نامش «بدریه» بوده که در 18ماه رمضان 1019چشم به جهان گشوده است.

وی ملقب به «ام کلثوم» بوده و از زنان عالم و فاضل عصر خود به شمار می‏رفت. تحصیلاتش را نزد پدرش انجام داده و در حدود سال 1034به ازدواج فیاض لاهیجی درآمد ونزد وی به تکمیل تحصیلات پرداخت و در اغلب علوم استاد شد.

می‏گویند که وی با علما جلسات علمی برگزار و بافصاحت و بلاغت با آنها بحث می‏کرد. وفات وی در سال 1090ق. صورت گرفته است. او خواهر «صدریه» و «زبیده» است.

میرزا حسن لاهیجی در نزد چنان پدری و چنین مادری پرورش یافت و مراتب رشد و کمال را پیمود.

تاریخ و محل تولد

تاریخ دقیق تولد وی در دست نیست. شیخ آقا بزرگ تهرانی احتمال داده که تولد وی در سال 1045صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وی، چون پدرش عبدالرزاق ساکن قم بود و در همین شهر با دختر ملاصدرا ازدواج کرده، به گمان قریب به یقین، تولد میرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان که صاحب ریاض العلماء به این مطلب اشاره کرده و تأکید دارد.

تحصیلات و استادان

میرزا حسن، تحصیلات خود را نزد پدر آغاز و چندین سال از محضر وی استفاده کرد اما از سایر اساتید وی در کتابهای تذکره و شرح، چیزی ذکر نشده و از آثار وی نیز مطلبی در این زمینه به دست نمی‏آید.

اما اینکه قزوینی در «تتمیم امل الآمل» عنوان نموده که میرزا حسن هنگام فوت پدرش در سال 1072ق. عاری از فضل و کمال بوده، و بعد از آن توسط شاگردان پدرش تربیت شدم.طلبی است که چندان علمی و تحقیقی به نظر نمی‏رسد. زیرا چند اثر علمی و تحقیقی از میرزا حسن در دست است که قبل از فوت پدرش (سال 1072) تألیف نموده است. مانند مجمع البحرین و حاشیه وافی فیض کاشانی و دیگر آثار، که در بخش آثار بدانها اشاره خواهد شد.

البته این را نیز نباید نادیده گرفت که میرزا حسن لابد مدتهایی را بعد از پدر نزد شاگردان وی تلمّذ نموده و به ظن قوی نزد حکیم قاضی سعید قمی و همچنین شوهر خاله خود، فیض کاشانی تحصیل نموده است.

قزوینی همچنین ذکر می‏کند که او مدتی برای تحصیل به عتبات عالیات (نجف اشرف و کربلا و سامرا) سفر نموده است. و در فقه و اصول در آن سرزمین نزد استادان عصر، شاگردی کرده است، اما تاریخ این سفر و استادان وی در این دیار معلوم نیست.

شاگردان

میرزا حسن لاهیجی پس از آنکه مدتی را در عتبات عالیات بسر برد و در نزد اساتید بزرگ حوزه‏های علمیه نجف و کربلا استفاده شایان نمود و به مراحل والایی از علم و حکمت دست یافت، آنگاه به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقیق، تألیف و تصنیف کتب ارزشمند پرداخت و نیز با تکیه بر کرسی تدریس همانند پدر، در مدرسه معصومیه قم، شاگردان فاضلی را تربیت نمود. در اینجا تنها به ذکر چند تن از این شاگردان که در کتب تراجم نامی از آنها برده شد، بسنده می‏گردد:

- 1میر عبدالرحمن فرزند سید کمال الدین.

نصر آبادی در کتاب خود وی را از شاگردان میرزا حسن لاهیجی به شمار آورده و نوشته است که وی از سادات نجیب قم است. و هم اکنون نیز در نزد میرزا حسن مشغول تحصیل علم است.

- 2مرتضی فرزند روح الامین حسینی.

به احتمال قوی او از شاگردان میرزا حسن لاهیجی است؛ چنان که بر دو کتاب استادش به نامهای: مصابیح الهدی و مفاتیح المنی حاشیه زده است و این حواشی در سال 1115نگاشته شده است.

- 3محمد فرزند صفی الدین سید محمد حسینی.

وی رساله «مجمع البحرین فی تطبیق العالمین» میرزا حسن لاهیجی را نسخه برداری کرده و در آخر محرم 1104آن را به اتمام رسانده است و در نهایت از میرزا حسن لاهیجی به عنوان استاد خویش نام برده و از وی تجلیل نموده است.

- 4میرزا محمد تقی شریف رضوی قمی.

این شخصیت، نوه پسری ملاصدرا، صاحب اسفار اربعه و پسر دائی میرزا حسن لاهیجی است که در شهر قم نزد پسر عمه خویش، علم حکمت و حدیث آموخته است و از میرزا حسن، اجازه نقل روایت نیز دارد.

آثار علمی

میرزا حسن مانند پدر خود در کلام، فلسفه، حدیث و فقه و عرفان صاحب نظر بوده و در هر کدام از این علوم آثار گرانقدری از خود به یادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهیجی به ترتیب موضوعی چنین است:

الف: کلام یا اصول دین. لاهیجی در این موضوع چند اثر قابل توجه دارد که عبارتند از:

- 1شمع یقین یا آینه دین: شامل اصول پنجگانه اعتقادی به صورت مفصل در پنج باب، که باب امامت شرح و بسط بیشتری نسبت به سایر بابها دارد. این اثر در سال 1303ش. در تهران به چاپ رسیده و نسخ خطی آن فراوان است. این اثر مهمترین اثر کلامی و اعتقادی لاهیجی به شمار می‏رود.

- 2اصول دین یا اصول خمسه: این کتاب در حقیقت تلخیصی از شمع یقین مؤلف است و لاهیجی در آن، اصور پنج گانه اعتقادی را توضیح داده است.

- 3سرّ مخزون یا اثبات الرجعة: بحث مفصلی است پیرامون موضوع «رجعت» بر مبنای عقیده شیعه و با استناد به آیات و روایات آن را اثبات کرده است.

- 4دُرّ مکنون یا جواب الاعتراض: لاهیجی در این اثر، اعتراض اهل سنت را بر شیعیان، مبنی بر اینکه: چرا حضرت علی(ع)به جهت نداشتن انصار قیام نکرد لکن امام حسین(ع)با اینکه یار نداشت، قیام نمود؟ پاسخ داده است.

- 5حاشیه بر شوارق الالهام پدرش: این حواشی در هامش شوارق الالهام به چاپ رسیده است.

ب: فقه: لاهیجی در این موضوع چند اثر نگاشته است. بدین اسامی:

- 6رسالة الزکیة الزکاتیة: در بیان احکام زکات و مسایل آن.

- 7هدیة المسافر: در بیان احکام شخص مسافر از قبیل حکم سفر، نماز و روزه به صورت فتوایی و از اینجا معلوم می‏شود که او قوه اجتهاد و استنباط احکام فقهی را داشته است.

- 8رسالة فی الغیبة: در موضوع غیبت و احکام و مسایل آن.

- 9تزکیة الصحبة یا تألیف المحبة: ترجمه ایست از کتاب «کشف الریبة فی احکام الغیبة» شهید ثانی با افزودگیهایی از خود لاهیجی.

ج: دعا. لاهیجی سه اثر در دعا از خود بر جای گذارده است. با یان عنوان:

- 10جمال الصالحین: در دعا و زیارت نظیر زادالمعاد ملامحمد باقر مجلسی، شامل دیباچه‏ای و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سی و دو فصل، لاهیجی این اثر را در سال 1073ق. تألیف نموده و در ماده تاریخ تألیف آن، این مصرع را سروده است:

 جمال الصالحین مجموعه شد آداب ایمان را

این اثر به طبع رسیده و نسخ خطی آن فراوان است.

- 11شرح صحیفه سجادیه، شرح مفصلی است بر صحیفه سجادیه در سه جلد بزرگ،(13) که جلد سوم آن در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.

- 12تحفة المسافر: گزیده ایست از جمال الصالحین که در آن دعاهایی که به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.

د: فلسفه. لاهیجی چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جای نهاده، که نمایانگر اندیشه‏های فلسفی وی است.

- 13زواهر الحکم: در بیان مسائل فلسفه به صورت استدلالی در یک مقدمه در سه مقصد و سه باب هر کدام در چند مطلب، این رساله در ضمن منتخباتی از آثار حکمای ایران جلد سوم به چاپ رسیده است.

- 14روایع الکلم و بدایع الحکم: در سه باب هر کدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشکوة. شاگرد لاهیجی، سید مرتضی بن امیر روح الامین حسینی مختاری، تعلیقاتی بر این اثر نگاشته است.

- 15مصابیح الهدی و مفاتیح المنی: مسائل فلسفه را در یک مقدمه و سه باب با عناوین «مصباح - مصباح» به صورت استدلالی بیان نموده است.

- 16مصباح الدرایه: میرزا حسن در کتاب مصابیح الهدی به این کتاب حواله داده، لکن تاکنون نسخه‏ای از آن شناسایی نشده است.

- 17مجمع البحرین: رساله کوتاهی است در بیان مسائل فلسفه به طرز بدیع و با عناوین ظریف. تألیف آن در سال 1070به پایان رسیده است.

- 18الشجرة المنهیة: رساله کوتاهی است در اثبات واجب الوجود، سبک این رساله شبیه مجمع البحرین و عناوین آن «حبة، فاکهة» است.

- 19ابطال التناسخ بثلاثة براهین: رساله مختصری است که مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شیخ آقا بزرگ گفته که نسخه‏ای از این رساله در ضمن کتابهای شیخ جعفر سلطان العلماء موجود است.

- 20حقیقة النفس یا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار کسانی که تجرد نفس انسان را نفی می‏کنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.

ه: آشتی میان فلسفه و کلام. میرزا حسن در رفع اختلاف بین فلاسفه و متکلمین و ایجاد وحدت بین آنها، دو رساله در این موضوع نگاشته است که یکی به فارسی و دیگر به عربی با این عناوین:

- 21آینه حکمت: به فارسی، در سه باب هر یک در چند فصل، عنوان بابها چنین است:

اول: تعریف و حقیقت حکمت و بیان فضیلت آن، در سه فصل.

دوم: در ذکر مسائلی که بر سر آنها نزاع کنند، در ده فصل.

سوم: در ذکر بعضی اخبار و ذکر اقوال و احوال جمعی از علماء که صریح یا مشعر است به فضل و مدح حکمت و حکما، در دو فصل.

- 22الفة الفرقة: به عربی در دوازده فصل که به منزله ترجمه عربی آینه حکمت است.

ز: حدیث.

- 23حاشیة الوافی: میرزا حسن، کتاب وافی فیض کاشانی را استنساخ نموده و حاشیه هایی بر آن نگاشته است، نسخه آن که از کتاب الصوم تا کفاره یمین بوده در کتابخانه حسینیه شوشتریهای نجف، موجود است.

- 24فهرس ابواب قطعة من الوافی: فهرستی است که لاهیجی بر ابواب کتاب وافی فیض کاشانی نگاشته است.

آثار منسوب

علاوه بر این آثار. رساله‏های دیگری در فهارس به نام میرزا حسن لاهیجی معرفی شده که کتاب مستقلی نیستند بلکه اغلب یا نام دیگری از همین رساله‏ها هستند یا قطعه‏ای از آنها می‏باشند. این رساله‏ها عبارتند از:

- 25تقیه: حزین لاهیجی در سوانح خود در ضمن تألیفات میرزا حسن آن را نام برده ولی ما نسخه‏ای از آن را سراغ نداریم و گویا منظور وی همان کتاب «درّ مکنون» بوده که در وجه تقیه حضرت علی(ع)نگاشته است.

- 26الخوف و الرجاء: به همان رساله اصول دین است که در فهرست دانشگاه با این نام معرفی شده است.

- 27ربط الحکمة بالتصوف: شیخ آقا بزرگ در الذریعه 242/10ذکر نموده، ولی به اعتقاد نگارنده نام دیگری از الفة الفرقة مؤلف است.

- 28سؤالات یورد لبطلان الحکمة و جوابات شافیة اوردها اهل الحکمة: به فارسی، در فهرست دانشگاه(23) از آن یاد شده، ولی به نظر می‏رسد که بخشی از کتاب آینه حکمت باشد.

- 29قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشکده الهیات(24) از آن یاد شده و شیخ آقا بزرگ نیز به نقل از آن در الذریعه(25)، آن را کتاب مستقلی برای میرزا حسن معرفی کرده است، ولی این بخش موجود در آن کتابخانه، فصل پنجم کتاب آینه حکمت است.

از نگاه بزرگان

شخصیتهای برجسته تاریخ که در کتابهای خود به شرح حال میرزا حسن لاهیجی پرداخته‏اند، از وی تجلیل و تکریم کرده‏اند. در این بخش برای این که جایگاه والای این عالم توانا در میان علمای شیعه برای خوانندگان بیش از پیش روشن گردد، به ترجمه و تلخیص عبارتهای چند تن از این شخصیتها مرور می‏شود:

محمد علی حزین فرزند ابوطالب ( 1180 - 1103ق) معروف به «حزین لاهیجی» که از همشهریان میرزا حسن لاهیجی و از شخصیتهای مشهور شعر و ادب به شمار می‏آید، چنان که در کودکی همراه پدر به شهر قم آمده و از نزدیک با میرزا حسن لاهیجی دیدار کرده است. او در سفرنامه خود به این خاطر اشاره داشته و از میرزا حسن چنین توصیف می‏کند:

«.. یکی از افاضل و اعلامی که در این سفر با وی دیدار شد، فاضل محقق میرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهیجی بود و این سعادت در حالی نصیب ما شد که وی دوران سالخوردگی و اواخر عمر خویش را در شهر دارالمؤمنین قم پشت سر می‏گذاشت. او در علم و تقوا یکی از آیات بود. تألیفاتی دارد مانند: «شمع یقین» در عقاید، «جمال الصالحین» در اعمال و «رسالهئ تقیه» و...»

مولی عبداللّه افندی که از دانشمندان معاصر میرزا حسن لاهیجی است، در کتاب ارزشمند خود از وی چنین یاد می‏کند:

«مولی حسن فرزند عبدالرزاق فرزند علی فرزند حسین که اصلش لاهیجی است ولی در شهر قم تولد یافته و در این شهر ساکن شده است، یکی از شخصیتهای فاضل، عالم، حکیم، وصوفی دوران معاصر می‏باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده‏ام.»

سپس عبداللّه افندی به شمارش تألیفات وی پرداخته و تاریخ رحلت میرزا حسن را بیان می‏دارد.

عبدالخالق دماوندی فرزند محمود که رساله موسوم به «آینه حکمت» میرزا حسن لاهیجی را در سال 1070ق تحریر نموده است، در پایان علاوه بر توصیف کتاب که آن را آیینه تمام نمای جهان هستی و حقیقت آن قلمداد نموده است، در توصیف مؤلف نیز چنین می‏نویسد:

«... این رساله به اشاره یک شخصیتی تألیف یافته است که... قطب فلک سعادت، احاطه کننده اکوان فضایل... و سیر کننده در فضای لاهوتی است. او پناهگاه اهل دقت وتأمل، تکیه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولین و آخرین در میان حکمای اشراق می‏باشد...»

این عبارت با توجه به تاریخ نگارش آن که در ایام کمتر از سی سالگی میرزا حسن لاهیجی نوشته شده است، به خوبی از میزان فضل و شهرت علمی وی حکایت می‏کند.

شیخ عبد النبی قزوینی از علمای برجسته قرن دوازدهم هجری در یکی از آثار خود از این شخصیت به طور مفصل یاد می‏کند که چکیده آن چنین است:

«... میرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهیجی یکی از عالمان کم نظیر زمانها و نادر دهرهاست. شخصیت فاضلی که از قدرت قلمش در ارائه مطالب محکم، همه به تعجب افتاده و تسلیم او شده‏اند. او در اعماق اقیانوسهای علم و حکمت فرو رفته و از آنجا اشیاء نافع به ارمغان آورده است... وقتی برای تعلیم معارف جلوس می‏کند، به خاطر طرح مسائل دقیق همه را نسبت به خود نرم و خاشع می‏سازد... کلام دقیق و ظریف وی را نمی‏فهمد مگر کسی که خداوند او را از جهالت و گمراهی نجات داده باشد. او فروع احکام و حکمت را از اعماق اصول اسلامی در می‏آورد، همانند شیری که از پستانها دوشیده می‏شود... اعتقاد من این است که وی از پدرش نیز افضل بود...»

میرزا محمد حسن زنوری خوئی در اثر ارزشمند خود، از این شخصیت بزرگ نام برده و میرزا حسن لاهیجی را با عناوینی مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حکیم و متبحر می‏ستاید.

میرزا محمد علی مدرس تبریزی در کتاب خود، در ذیل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهیجی چنین می‏نویسد:

«... فیاض پسری داشت میرزا حسن نام، فاضلی بوده صالح که در سال یکهزار و یکصد و بیست و یکم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقی قبرستان بزرگ قم نزدیک به شیخان می‏باشد و این نگارنده در ماه رجب هزار و سیصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طیّبه به سر قبر شریفش رفتم و اخیراً در موقع تسطیع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...»

مروری بر فضای حاکم

دوران زندگی میراز حسن لاهیجی ( 1121 - 1045ق) با حکومت سه تن از پادشاهان صفوی به نامهای: شاه عباس دوم (1077 - 1052) سلیمان اول (1105 - 1077) و شاه سلطان حسین (1135 - 1105) مصادف شد. در این ایام، کشور ایران آبستن رخدادهای زیادی بود ولی آنچه که در شرح حال میرزا حسن لاهیجی اهمیت دارد، وجود روحانیونی است که تحت عنوان «شیخ الاسلام» در حکومت صفوی حضور نافذ و چشمگیر داشتند و اینها در حقیقت نقش به سزایی را در اجرای احکام و امور مذهبی در سطح کشور ایفا می‏کردند و به خاطر همین نفوذ و مقام علمی در میان رجال سیاسی و توده مردم، حکومت نیز در بسیاری از موارد مجبور می‏شد از تصمیمات آنان پیروی کرده و به توصیه‏های آنان توجه نماید.

یکی از پرنفوذترین و مشهورترین آنها، مرحوم مولی محمد طاهر شیرازی قمی است. او چون مسلک ضد فلسفه و ضد عرفان داشت با علمای بزرگ و فیلسوفان عصر خود همچون: ملا محمد تقی مجلسی، ملا عبدالرزاق لاهیجی و ملا محسن فیض کاشانی به شدت درگیر بود و رساله هایی را در نفی افکار و اندیشه‏های عرفانی و فلسفی آنان نوشت.(32) اما با توجه به موقعیت والایی که این سه شخصیت بزرگ نیز در میان مردم داشتند، مخالفت وی نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمد تقی مجلسی در سال 1070و عبدالرزاق در سال 1072عرصه بر فرزندان و در واقع پیروان فکری آن دو، حسابی تنگ گردید چنان که علامه محمد باقر مجلسی مجبور شد در ظاهر با ملا محمد طاهر قمی کنار بیاید و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تکذیب نماید. در این میان که میرزا حسن لاهیجی نیز جانشین افکار و اندیشه‏های پدرش ملا عبدالرزاق به شمار می‏رفت، به خاطر مخالفتهای مستمر مخالفان حکمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه‏ای انزوا برگزید.

او در زمان حیات پدر و با تکیه بر موقعیت اجتماعی وی چند رساله پیرامون فلسفه به رشته تألیف درآورد و کتابهایی مانند: مصباح الدرایه، مصابیح الهدی و روایع الکلم و زواهر الحکم را در همین باب نوشت و در دو کتاب دیگرش به نامهای: آینه حکمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش کرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشکالات مخالفین فلسفه و عرفان پاسخ گوید، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شدید این گروه، فرصت از دست وی خارج گشت و شرایط کاملاً دگرگون شد. از این تاریخ میرزا حسن لاهیجی از اهتمام به مسائل فلسفی دست برداشت و به سوی مسائل کلامی، اخلاقی، ادعیه و تألیف فقه روی آورد.

از برخی کتب تایخی استفاده می‏شود که گویا مخالفین وی، حکمم تکفیر و اخراج او را از شهر قم صادر کردند و او نیز برای حفظ جان و دفاع از خویش با خود سلاح حمل می‏کرد؛ چنان که به همین مناسبت اشاره کرده‏اند که وی در کار تیراندازی و نشانه‏گیری هدف با تفنگ هم کمال شهرت و مهارت را داشت.(33) از بخشی نوشته‏های خود میرزا حسن لاهیجی نیز چنین بر می‏آید که وی در این دوران در تنگنای شدید قرار داشته و تهمت و افتراهای زیادی در حق وی شایع شده بود. او در آغاز کتاب «الفة الرفقة» چنین می‏نگارد:

«... عجیب‏تر از همه، با این که من انزوا برگزیده‏ام و هیچ نام و نشانی در میان مردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده‏ام، باز یک عده صحبت از من می‏کنند و یک حرفهایی را به من استناد می‏دهند که آن را با گوش خود از من نشنیده‏اند و یک چیزهایی را به من نسبت می‏دهند که با چشمانشان ندیده‏اند... هر طور که دلشان می‏خواهد، مرا می‏خوانند و افتراهایی را به من می‏بندند که هرگز من آن را به زبان نیاوردم... پس ای خدایی که پاک و منزه هستی! من در این مصیبت به تو پناه می‏برم و در این امر به تو توکل می‏کنم و تو را شاهد می‏گیرم که تو در شهادت کفایت می‏کنی و...»

میراز حسن لاهیجی در فصل دوم از باب سوم از کتاب «آینه حکمت» خود به دفاع از حیثیت و حقانیت علمای فیلسوف و عارف، قد علم کرده و چنین می‏نویسد:

«... هر کس را اندک معرفت به احوال علما باشد، داند که علمای اسلام همیشه در علم حکمت مختلف بوده‏اند و در هر زمانی جمعی کثیر از علمای معروف که شک و قدح در دانش و ایمام ایشان نیست و تشیع ایشان کمتر از شک در روشنی آفتاب و ماه نیست، اهل حکمت و معروف به آن بوده‏اند، چون: خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، امیر محمد باقر داماد و غیر ایشان از علما - قدّس اللّه ارواحهم - که تفصیل اسامی ایشان مؤدی به اطناب می‏شود. این جماعت و جماعت دیگر از متقدمین و متأخرین و معاصرین و متقاربین زمان ما که همه معروف و مشهورند به فضل و ایمان و مدارست حکمت و رعایت آن، و از جمله علمای عظیم الشأن، سید علی بن طاووس(ره) در کتاب فرج المهموم که در تحقیق علم نجوم نوشته، گفته که: «ابرخس و بطلمیوس و اکثر حکما انبیا بوده‏اند، اما چون نامهای ایشان به زبان یونانی بوده، بر مردم مشتبه گشته و ایشان را نشناخته‏اند. و شیخ بهاء الملة و الدین در کتاب «حدائق الصالحین» بعد از نقل این کلام، گفته که «کلام سیّد استبعادی ندارد چه هر کس تأمل و تعمق در این علم شریف کند، توانست که اصول مطالب آن، مستفاد از انبیاء(ع) است و حکم جزم به این معنی کند به حیثیتی که هیچ شک و ریب در آن نداشته باشد.

مبارزه با ظلم و ظالم

آزاد منشی و سلحشوری همواره سیره اختصاصی فقها و علمای بزرگ جهان تشیع در طول تاریخ بوده است. میرزا حسن لاهیجی نیز از جمله آن دانشمندانی است که از این ویژگی افتخارآمیز بی بهره نمانده است. او در مقابل عملکردهای خلاف و ظلم دست اندرکاران حکومت صفوی هرگز سکوت روا نمی‏داشت و بلکه در فرصتهای مناسب به اقشا و اصلاح آنان می‏پرداخت. او در ضمن کتاب فقهی خود موسوم به «هدیة المسافر» وقتی احکام مسافر را ذکر می‏کند، به گونه ظریف در لابلای بیان احکام به ظلم‏های جاری در جامعه آن دوران، اشاره کرده و چنین می‏نویسد«و ایضاً باید دانست که هر سفری که مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ایشان (در مقابل) اعانت و مدد ایشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد که این معنی متضمن گشتنها و نشستهای حرام باشد و گاه باشد که این جماعت گمان کنند که حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ایشان می‏کنند و از این جهت سفرشان حق است و جواب این شبهه این است که هر گاه دشمنی حرکت کند یا بیم ضرری از ایشان باشد، نهایتش این است که به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضروری باشد از جماعت مسلمین به قدر نسبت احوال ایشان توان گرفت.

اما این همه اموال زیاد که صرف زینتها و تجملات و تنعمات بلکه صرف فسق و معاصی می‏شود و به ضرب چوب و به انواع سیاسات اکثر از فقرا و عجزة و بیوه زنان و یتیمان و امثال ایشان می‏گیرند، معلوم است که هیچکدام حق نیست و نسبت و دخلی در حفظ اسلام و مسلمین ندارد بلکه اکثر اینها بلکه همه اینها سبب خرابی بلاد و آبادانیها می‏شود و به این سبب بسیار مسلمین مضطر به جلاء وطن و گدایی می‏شوند.

و همچنین نویسندگان که اعانت این کارها و ضبط دخل و خرج این مالها می‏کنند و همچنین وزراء و کلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ایشان همه از این قبیل اند و همچنین ارباب مناصب شرعی و وقفی همه مثل ایشانند اگر چه گمان کنند که تحصیل معیشت می‏کنند چنانچه دانسته شد.

شعر و ادب لاهیجی

میرزا حسن لاهیجی همانند اکثر دانشمندان عصر صفوی، توجه ویژه‏ای به زبان فارسی و فارسی نویسی داشت؛ چنان که اغلب آثار مکتوب این عالم پرتلاش که به این زبان تألیف یافته است، نشانگر این واقعیت می‏باشد. نوشته‏های فارسی این شخصیت علمی بسیار روان و شیوا به رشته تحریر درآمده است. او در آثار فارسی خود سعی بیشتر داشت تا نوشته هایش برای همه مردم قابل فهم باشد، به همین سبب از معلق نویسی و آوردن اصلاحات و واژه‏های سنگین علمی و نامأنوس که شیوه منشیان آن دوران بود، پرهیز داشت. این موضوع مهم که تا به حال کمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وی را از سایر اندیشمندان این عصر متمایز می‏سازد و نثر این شخصیت بزرگ را در جایگاه والایی قرار می‏دهد.

میرزا حسن همه آن موضوعاتی را که با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقاید، دعا و... به زبان فارسی نگاشته است و این نشانه آن است که این شخصیت واقع نگر به هدایت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشکلات اعتقادی و فقهی و... آنان توجه عمیقی از خویش مبذول می‏داشت. البته تألیفات عربی این عالم بزرگ که برای خواص و در رشته‏های خاص به طور تخصصی نوشته شده، در عین سنگینی و استحکام مطالب و محتوای آن، از یک نوع روانی و ساده نویسی شیوایی برخوردار است.

در مواردی از کتب و نسخ خطی، اشعاری با نام «حسن گیلانی» آمده است که به احتمالی منظور همین دانشمند باشد. در اینجا به این اشعار مرور می‏کنیم:

- 1یکی از این موارد، رباعی است که در نسخه خطی شماره 12188مجلس شورای اسلامی، درج شده است و به نام «حسن جیلانی» منسوب است:

 ممکن بود که هستی واجب فنا شود

وین ممتنع که مهر تو از دل رها شود

در تنگنای عکس نقیض خیال تو

ترسم که صورتم زهیولی جدا شود.

- 2در تذکره نصرآبادی، مؤلف کتاب، ضمن شرح حال «حسن گیلانی» این اشعار را از وی چنین نقل کرده است:

 نه در طلب سمور و نه اطلس باش

در دیده اعتبار خار و خس باش

خواهی که سری برون کنی از منزل

چون جاده، تو پامال کس و ناکس باش

از کثرت داغ توام، افلاکم

وز زور لگد کوب حوادث، خاکم

باران نشاط اگر ببارد، سنگم

ور آتش غم شعله کشد، خاشاکم

اثر شناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانی در یک مورد از کتابش این اشعار را به طور صریح به میرزا حسن لاهیجی و در مورد دیگر به شخصیتی به نام «میراز حسن گیلانی دیلمانی» نسبت داده است.

وفات

وفات میرزا حسن بنا به نقل افندی در ریاض العلماء در سال 1121ق. در قم صورت گرفته است و این قول بعد از افندی در کتب تراجم نقل گردیده و اختلافی در این مورد یا قول دیگری نقل نشده است.

بدین ترتیب او 49سال بعد از پدر خود ملا عبدالرزاق لاهیجی و 31سال بعد از مادرش زندگی نموده است.

اما پیرامون مدت عمر وی چیزی نقل نشده است و طبق احتمالی که شیخ آقا بزرگ در تولد وی داده (یعنی سال 1045) میرزا حسن در هنگام مرگ قریب 76سال داشته است. و نقل حزین لاهیجی که در اواخر عمر، وی را در قم ملاقات نموده، عمر زیاد وی را تأیید می‏کند. حزین می‏نویسد:

«و از افاضل و اعلام که در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق میرزا حسن خلف مرحوم عبدالرزاق لاهیجی است. در دارالمؤمنین قم که موطنش بود، در سن کهولت و اواخر حیات، سعادت خدمت ایشان یافته‏ام.»

مدفن

میرزا حسن لاهیجی که تقریباً تمام عمر خود را در شهر قم گذرانیده، وفاتش نیز در این شهر اتفاق افتاد و در همین شهر مدفون گردید. قبر وی در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر حضرت معصومه(س)واقع بوده، که در خیابان سازیهای جدید در کنار خیابان ارم در تقاطع این خیابان با خیابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقی واقع گردیده است.

و اخیراً توسط حضرت آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) قبر وی تعمیر و سنگ قبری برایش تعبیه نموده‏اند. ولی متأسفانه در نوشته سنگ قبر دقت کافی نشده و اشتباهات فاحشی در آن روی داده است.

نوشته سنگ قبر وی چنین است:

هو الباقی. هذا مضجع العلامة الحکیم المتکلم المحدّث الفقیه المیرزا حسن الکاشفی ابن أسوة الحکماء المولی عبدالرزاق اللاهیجی صاحب الشوارق و أمّه بنت صدر المتألهین. توفّی سنة .1043

همانطور که ملاحظه می‏شود دو اشتباه واضح در این نوشته وجود دارد.

اوّل آنکه: لقب میرزا حسن در هیچ کتابی کاشفی ذکر نشده است. و فقط در اینجا بدون هیچ دلیلی بعد از اسم وی لقب کاشفی ذکر شده است.

دوم اینکه: تاریخ وفات میرزا حسن سال 1121می‏باشد که آن را افندی در ریاض العلماء ذکر کرده است و متأسفانه در اینجا با 78سال اختلاف می‏باشد. سال 1043ذکر شده که دو سال قبل از تولد وی می‏باشد.

امیدواریم که در آینده قبر وی به نحو شایسته بازسازی و سنگ قبر او نیز اصلاح گردد.

 

فهرست آثار وی:

آینه دین

اثبات الرجعة

جواب الاعتراض

حاشیه بر شوارق الالهام

رسالة الزکیة الزکاتیة

هدیة المسافر

رسالة فی الغیب

تألیف المحبة

جمال الصالحین

شرح صحیفه سجادیه

تحفة المسافر

زواهر الحکم

روایع الکلم و بدایع الحکم

مصابیح الهدی و مفاتیح المنی

مصباح الدرایه

مجمع البحرین

الشجرة المنهیة

ابطال التناسخ بثلاثة براهین

رساله در تجرد نفس ناطقه

آینه حکمت

الفة الفرقة

حاشیة الوافی

فهرس ابواب قطعة من الوافی

منابع:

.1 شرح حال مفصل فیاض لاهیجی در مصادر زیر قابل دسترسی است:

روضات الجنات 196/4آتشکده آذر 846/2مجمع الفصاء 27/2ریحانة الادب 363/4تذکره نصرآبادی، 156تذکره ریاض العارفین، ص 382برگزیده گوهر مراد، ص 12و 13مقالات کنگره بزرگداشت حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجی، مفاخر اسلام .24/7

.2 مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی از آغاز تا مشروطه، محمد حسن رجبی، ص .28

.3 رک: ریاض العلماء. مولی عبداللّه افندی، ج 3ص .207

.4 تتمیم امل الآمل، ص .108

.5 همان.

.6 تذکره نصرآبادی، ص 365و همچنین رک: طبقات اعلام الشیعه، الکواکب المنتشره، آقا بزرگ تهرانی، ص 180و الذریعه الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 9ص 686رقم .478

.7 طبقات اعلام الشیعه، ص .179

.8 فهرست کتابهای خطی کتابخانه مجلس سنا، ج 1ص .144

.9 برای آشنایی بیشتر با یان کتاب ارزشمند به مقاله «میرزا حسن لاهیجی و شمع یقین او» منتشر در مجله وقف میراث جاویدان، سال دوم (373ش)، شماره پنجم، ص 93 - 88و فهرست نسخه‏های خطی فارسی، منزی .967/2فهرست کتابخانه مرعشی 189/27و فهرست کتابخانه تربیت تبریز، ص 93و فهرست کتابهای ادبی و عرفانی خطی کاخ گلستان، بدری اتابای، ص 513 - 511و الذریعه 233/14مراجعه شود.

.10 این سه اثر یعنی اثر ردیف 2و 3و 4به تصحیح نگارنده، در ضمن وسایل فارسی حسن بن عبدالرزاق لاهیجی، در سال 1375منتشر شده است.

.11 این اثر نیز در ضمن رسایل فارسی لاهیجی چاپ شده است.

.12 این اثر نیز در ضمن رسایل فارسی لاهیجی چاپ شده است.

.13 الذریعه الی تصانیف الشیعه، .349/13

14فهرست نسخه‏های خطی آستان قدس رضوی. .324/15

.15 الذریعه 153/4و 90/6نسخه‏های خطی موجود از روایع الکلم در مقدمه رسائل فارسی لاهیجی ص 29معرفی گردید. در اینجا باید متذکر شد که نسخه دیگری از آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 883موجود است و در فهرست نسخ خطی آن کتابخانه ج 3ص 298معرفی شده است.

.16 الذریعه .67/1

.17 این رساله در ضمن رسایل فارسی لاهیجی منتشر شده است.

.18 نسخه‏های خطی این رساله در مقدمه رسایل فارسی لاهیجی ص 25بعد از سطر چهاردهم معرفی شده ولی تیتر آن که نام رساله بوده، در حروفچینی اشتباهاً حذف شده است.

.19 الذریعه .229/6

.20 همان 399/16رقم .1879

.21 سوانح حزین، منتشره در اول دیوان حزین ص 16نجوم السماء ص 184الذریعه .404/4

.22 فهرست نسخه‏های خطی دانشگاه تهران .1511/10

.23 همان 675/16مجموعه شماره 7698برگهای 81و .82

.24 فهرست نسخ خطی کتابخانه دانشکده الهیات، ص .110

.25 الذریعه، .51/17

.26 تاریخ و سفرنامه حزین، ص 16چاپ شده در مقدمه دیوان حزین لاهیجی، تصحیح: بیژن ترقی، تهران، .1350

.27 ریاض العلماء، عبداللّه افندی، ج 3ص .207

.28 فهرست نسخه‏های خطی کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، ش 256ج، ص .193

.29 تتمیم امل الآمل، عبدالنبی قزوینی، ص .108

.30 ریاض الجنة، میرزا محمد حسن زنوری خوئی، روضه رابعه، نسخه خطی شماره 7772کتابخانه حضرت آیت اللّه مرعشی نجفی؛

.31 ریحانة الادب، میرزا محمد علی مدرس تبریزی، ج 4ص .363

.32 روضات الجنات، خوانساری، ج 4ص 143و دین و سیاست در دوره صفوی، ص .267 - 241

.33 ریاض الجنة، نسخه خطی شماره 7772کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، روضه رابعه.

.34 با تصرّف و نقل به معنا.

.35 رک: الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 1ص 184و ج 9ص .242

.36 سوانح حزین، ص .16

 


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 330
نویسنده : جاذبه وب

ﺍﺯ ﻗﺪﯾﻢﺗﺮﯾﻦ ﻫﻨﺮﻫﺎﯼ ﺭﺍﯾﺞ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﮔﯿﻼﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺗﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﺮ ﺑﺎﺯ ﺭﻭﺍﺝﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﺻﯿﺖﻫﺎﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﯼ ﭼﻮﺑﯽ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺭﯾﺰﺵ ﻣﻮﻫﺎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺍﺯ ﭼﻮﺏ ﺷﻤﺸﺎﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺏ ﺳﯿﺎﻩ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ.
ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭼﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﯼ ﺩﻝ ﺧﻮﺍﻩ ‏( ﭘﻬﻨﺎ ﻭ ﺩﺭﺍﺯﺍ ‏) ﺑﺮﺵ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺭﻩﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﺳﻮﻫﺎﻥﻫﺎ ﺩﺳﺘﻪﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺳﻂ ﺯﻩ ﺭﯾﺰ ﻭ ﺩﺭﺷﺖ ﻭ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺳﻮﻫﺎﻥ ﻭ ﺳﻤﺒﺎﺩﻩ ﺩﻧﺪﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺳﺎﺯﻧﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺳﻄﺢ ﮐﺎﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﺳﻤﺒﺎﺩﻩﯼ ﺭﯾﺰﻣﯽﺧﻮﺭﺩ.
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺭﺿﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺭﯾﮓ

جهت دیدن تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب بروید

تهیه و تنظیم : مهدی پور (وبلاگ نصیرمحله)


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 470
نویسنده : جاذبه وب

جهت دیدن تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب بروید

تهیه و تنظیم : مهدی پور (وبلاگ نصیرمحله)


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 331
نویسنده : جاذبه وب

این روستا در مختصات طول جغرافیایی 49 دقیقه و 25 ثانیه و عرض جغرافیایی 37 دقیقه و 4 ثانیه و ارتفاع 70 متر از سطح دریا ، روستایی پایکوهی محسوب میشود .

رودخانه امامزاده ابراهیم از شرق آن می گذرد . این روستا در مسیر امامزاده اسحاق واقع است .

کوه خون یا خون یاب در جن.ب غربی و کوچ دره در جنوب شرقی و سنگ دره در شمال شرقی آن واقع است .

زبان مردم آن تالشی - گیلکی است . کار مردم این سامان کشاورزی ، دامداری ، پرورش کرم ابریشم و پرورش زنبور عسل و فراورده های آن برنج و چای است . ((این روستا با ده باب خانه در سال 1330هجری جزء چوبر بود ))

مبارک آباد زادگاه یکی از پهلوانان معروف و خوشنام ، پهلوان عیسی یوسفی است (وی در سال1378 از دنیا رفت )

این روستا در سال 1379 دارای 219 هکتار  برنج زار ، 6 هکتار باغ چای و 15 هکتار توتستان بود.

بر اساس آمار سال 1385 مبارک آباد دارای 94 خانوار با 297 نفر جمعیت که 196 نفر از افراد بالای 6 سال آن باسواد می باشند .

مبارک آباد دارای مسجد ، شورای اسلامی روستا ، برق ، خانه ی بهداشت ، به ورز و دبستان می باشد . دبستان دولتی این روستا در سال 1327 تاسیس شد.

منبع : کتاب تاریخ شفت ( نادر افشاریان )

گردآورنده : وبلاگ نصیرمحله

کپی برداری از این مطلب با ذکر نام ( وبلاگ نصیرمحله ) بلامانع است .


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 229
نویسنده : جاذبه وب

ﻗﺎﻟﯽﺑﺎﻓﯽ ﺩﺭﺗﺎﻟﺶ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻧﻮﭘﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﭼﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﺮ ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﻭﺭﺯﯾﺪﻩﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ؛ ﺟﻬﺎﺩﺳﺎﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺗﺮﻭﯾﺞ ﺻﻨﻌﺖ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﺩﺭ ﻧﻘﺎﻁ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﮔﯿﻼﻥ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩ . ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﭘﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﺮ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﯿﻼﻥ ﻃﺮﺡﻫﺎﯼ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﯽﻫﺎ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﺍﺣﯽﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ.

ﺩﺍﺭﻫﺎﯼ ﻗﺎﻟﯽﺑﺎﻓﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻋﻤﻮﺩﯼ ﺍﺳﺖ . ﭼﻠﻪﮐﺸﯽ ‏( ﭘﯿﭽﯿﺪﻥ ﺗﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺩﺍﺭ ‏) ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ . ﺗﺎﺭﻫﺎﯼ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﺗﻮﺳﻂ ﭼﻮﺏ ﮐﻮﺟﯽ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﻓﺖ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﺎ ﮔﻠﯿﻢ ﺑﺎﻓﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﻭ ﮔﺮﻩﻫﺎﯼ ﺗﺮﮐﯽ ﯾﺎ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺭﺝ ﺑﺎﻓﺖ ﺩﻭ ﭘﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮔﺮﻩﻫﺎ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﻓﺘﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ . ﺷﯿﺮﺍﺯﻩﭘﯿﭽﯽ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺘﺼﻞ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺭﺝ ﺑﺎﻓﺖ ﻭ ﭘﻮﺩﮔﺬﺍﺭﯼ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺭﻭﺩ . ﻋﻤﺪﻩﯼ ﻧﻘﻮﺵ ﮔﻠﯿﻢﺑﺎﻓﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﯿﻼﻥ؛ ﻟﭽﮏ ﺗﺮﻧﺞ، ﻧﻘﻮﺵ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﯿﮕﯽ، ﮔﻞ ﻭ ﺑﻮﺗﻪ، ﻧﻘﺶ ﺧﺮﭼﻨﮓ، ﻧﻘﺶ ﺣﻮﺽ ﻭ ﻧﻘﺶ ﺳﻪ ﺣﻮﺽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯﻣﻨﺎﻃﻖ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻧﻘﻮﺵ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮔﻠﯿﻢﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﺫﻫﻨﯽﺑﺎﻑ ﺍﺳﺖ .

ﺟﺎﺟﯿﻢﺑﺎﻓﯽ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﺗﺎﻟﺶ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺟﻨﺒﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺼﺮﻓﯽ ﺩﺍﺭﺩ . ﺑﺎﻓﺖ ﻗﺎﻟﯽ، ﮔﻠﯿﻢ ﻭ ﺟﺎﺟﯿﻢ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺗﻮﺳﻂ ﺯﻧﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﺘﺎﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺍﺭﺩﺑﯿﻞ ﻣﯽﺭﻭﯾﻢ ﺑﺮ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﺎﻓﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ . ‏(ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻧﻘﻮﺵ ﺑﺎﻓﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﯿﻼﻥ، ﻣﯿﻨﻮ ﺟﻌﻔﺮﯼ ﮐﯿﺎﺳﺮﺍﯾﯽ، ۱۳۷۲، ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ : ﺣﺴﯿﻦ ﯾﺎﺭﯼ، ﺯﻫﺮﺍ ﺗﺠﺮﯾﺪﯼ ‏) ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺟﯿﻢ ﻭ ﺟﺎﺟﯿﻢ ﺑﺎﻓﯽ ﺑﻪ ﻭﻓﻮﺭ ﺩﺭ ﺗﺎﻟﺶ ﺭﺍﯾﺞ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺴﺎﮐﻦ ﻣﺘﺤﺮﮎ ﮐﻮﭼﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎ ﺟﺎﺟﯿﻢ ﻓﺮﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﮔﻠﯿﻢ ﻭ ﺟﺎﺟﯿﻢ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﯾﮏ ﮐﺎﻻﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯿﺎﻥ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺑﺎﻓﺖ ﮔﻠﯿﻢ ﻭ ﺟﺎﺟﯿﻢ ﻧﯿﺎﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯽ ﻭ ﺷﺒﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻻ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻮﺍﺩ ﻭ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻻﺯﻡ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﻌﺖ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺑﺎ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺩﻗﺖ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺑﺎﻓﻨﺪﮔﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯽ ﻭ ﺧﺼﻠﺖ ﺳﻨﺘﯽ ﻭ ﻣﺼﺮﻓﯽ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻬﻦ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮﯼ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯿﺎﻥ ﺩﺳﺘﺒﺎﻓﺘﻬﺎﯾﯽ ﭼﻮﻥ ﮔﻠﯿﻢ، ﺟﺎﺟﯿﻢ، ﺧﻮﺭﺟﯿﻦ ﻭ ﻧﻈﺎﺋﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﺿﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺼﺎﺭﻑ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻻﻫﺎ ﮔﻬﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﻭ ﺳﺘﺪﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﺎﭘﺎﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺩ ﻭﺑﺪﻝ ﻣﯽ ﺷﺪ . ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﺑﺎﻓﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﺒﺎﻓﺘﻬﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﺟﻬﺖ ﻋﺮﺿﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .

متن : سرکار خانم پور رستم

تهیه و تنظیم : مهدی پور (وبلاگ نصیرمحله)


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 243
نویسنده : جاذبه وب
 

سلمان نامه
 
سلمان مالمیر چگینی  در دهه 1290 شمسی در قریه کوگیر سفلی چشم به جهان گشود . نام  پدرش امید و نام مادرش رزین تاج و برادرش مظفر بود پس از فوت  پدرشان دو برادر مجبور به مهاجرت چند ساله به روستا های لر نشین طارم علیا که اجدادشان نیز از همان حوالی بودند ، شدند در انجا سلمان علاوه بر کار  و خدمت به اربابان به مراتبی از علوم غربیه دست یافت پس از دوران کودکی  مجددأ به روستای زاد گاه خویش برگشت ولی اینبار او را به عنوان حلال مشکلات لاینحل می شناختند. او باپیشگویی ها و غیب گویی هایش شهره خاص و عام گردید . وی دعا نویسی نمیکرد و تنها با کشین خط بر روی زمین یا خیره شدن به دیوار و با استعانت از درگاه امام موسی بی جعفر یا حبیب بن جعفر (ع)به عالم اسرار پی میبرد . وی تا سن تقریبأ 45 سالگی مجرد ماند و بیش از 15 سال در تپه ای که امروزه به نام او شهرت دارد با ساختن عبادتگاهی از گل و سنگ  به مناجات با خدای خویش می پرداخت او به ویژه در شبهای جمعه با روشن کردن شمع و چراغ و سرودن اشعار پر محتوتای مذهبی حمد و ثنای معبود خویش را به جا می آورد.
مرحوم باقر می گوید : یک شب اورا تا عبادتگاهش مخفیانه تعقیب کردم ناگهان دو کودک و زن ناشناسی را دیدم که با او نیایش می کنند وقتی متوجه حضور من شد با ناراحتی به من گفت اگر شرح ماجرا را بگویی (به کسی) تورا برای همیشه  لال می کنم که باقر مرحوم هم می پذیرد و بعد از فوت شیخ سلمان فاش میکند .
از دیگر قدرتهای الهی او یافتن مکان  دقیق احشام و اموال مسروقه و مفقودی و شناسایی قاتل ، تلقین حیوانات اهلی در راستای فعالیت مفید تر و قابلیت تشخیص حلال از حرام و .... و آرزویش ساختن بارگاهی برای امامزادع ای بود که وی در انجا به مناجات می پرداخت.
شیخ سلمان که دائمأشال بر کمر داشت هنگام دادن اشیا ء به دیگران کمتر دست آنان را لمس می کرد و معمولا نقل و سکه و ... را از بالا به دست افراد می انداخت گویی همه ی افراد با او نامحرم هستند . او در سال های آخر عمرش با خانم سلطان مادر مرحوم باقر ازدواج کرد که بیش از 5 سال به طول نیانجامید و شیخ سلمان دارفانی را وداع گفت (1339 ه.ش) و آرامگاه ابدی او که در ضلع جنوبی امامزاده حسین قزوین قرار دارد سالها  مورد توجه مریدان وی قرار گرفت . روحش قرین رحمت حق باد.
ضمنأ کوه شیخ سلمان امروزه نیز همان حالت تقدس را داشته و هرساله هیأت عزاداران روستای کوگیر جهت عرض سلام و ادب در روزهای تاسوعا و عاشورا در دامان آن کوه به عزاداری می پردازند/.چ

تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 365
نویسنده : جاذبه وب

 به قول امیر کبیر در ستایش کریم خان زند می نویسد” ای کاش هر چند وقت یک بار شیر بچه ای لر در ایران شاه می شد تا مردم مزه عدالت را می چشیدند”

من هم یک لر زاده هستم با تمام ویژگی های تعصبی، احساسی، مهمان نوازی، مردانگی،ناموس پرستی، انسان دوستی، سخاوت، باهوشی و…….اما دلم از لرها خون شده است و می خواهم بلند و رسا فریادشان بزنم و به آنها گله گزاری کنم.

تاریخ را که ورق می زنم قوم لر در همه تاریخ نام و نشان دار و پر افتخار است اما همیشه بدون جایگاه واقعی خود!

چرا و به چه دلیل امروز و دیروز من و پدرانم سهمشان از مدیریت ها در کشور هیچ تناسبی با وزن قومیتی، دلاوری، تدبیر و کیاست آنها نبوده است؟

به قول امیر کبیر در ستایش کریم خان زند  می نویسد” ای کاش هر چند وقت یک بار شیر بچه ای لر در ایران شاه می شد تا مردم مزه عدالت را می چشیدند”

وقتی لرها هم از نظر وزن جمعیتی و هم توان علمی و هم ولایت مداری در کشور در خط اول بوده و هستند چرا حقشان از مدیریت های کلان کشور همواره ناچیز است؟

مدت ها فکر می کردم که باید جواب این سوال را از چه کسی جویا شوم و بعد از کلی تحقیق دریافتم که لرها خود مقصر این اتفاق تلخ هستند.

لرها با این همه ویژگی های مثبت یک نقطه منفی دارند که همه توانایی های آنها را خداشه دار کرده است و آنهم این که اتحاد ندارند و وقتی لر زاده ای به منصبی می رسد برخی هم تبارانش بجای شعف و خوشحالی سعی دارند تا او را از این جایگاه پایین بکشند.

بجای آنکه دست بدهیم و نردبان هم باشیم گاهی وقت ها نردبان از پای همدیگر برمی داریم.

چرا میرزان کوچک خان جنگلی و ستار خان و باقرخان و رئیس علی دلواری در تاریخ امروز ما به نیکی یاد می شوند اما بیشمار دلاور لر نام و نشانی ندارند؟

براستی مقصر این فاجعه تاریخی و این همه اجحاف به قوم لر کیست؟

جالب توجه است که استان های لرستان، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، ایلام، بخشی از استانهای  ُقزوین ُگیلان  فارس، بخشی از استان خوزستان، بخشی از استان همدان و......را قوم لر شامل می شود.

آیا جز این بوده که با همین غریب پرستی و خود گریزی امروز استان های لر نشین محروم ترین استان های کشور هستند علیرغم این که این استان ها از نظر مواهب طبیعی  و سرمایه انسانی اول هستند.

ای کاش لرها با هم متحد بودند و بجای آنکه زیر پای هم را خالی کنند، به هم کولی بدهند تا بالا روند و دست هم را بالا بکشند و رئیس جمهور و وزیر و مدیر داشته باشند و چهره زشت فقر را برای همیشه از مناطق لر نشین پاک کنند. انشاله



به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جاذبه و آدرس webattraction.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com