غروب

يك روز بهاري

كنار پنجره

بوي ترنم و ترانه

و مستي بهار نارج و بنفشه

و من كه شك ندارم

دارم نو مي شوم

تنهايي ام را

بيهوده پاي خودم نوشتم.

ايشان با توزيع رايگان سيب زميني در بين مددجويان كميته امداد و مردم عادي دست به محبوبيتي ديگر زدند تا بار ديگر مردم ساده دل شكر گزار نعمتهاي ايشان در سال جديد باشند.

احمدي نژاد كه اين سيب زميني ها را در مزرعه پدري خود چند سالي كاشت و برداشت نمودند تا وقت و زمانش سر رسد و اقدام به توزيع نمايد و حال با توجه به نزديك شدن انتخابات دست به استراژيكي جديد مي زند تا شايد بار ديگر در دل مردم جايي براي خودش داشته باشد.

سلام

خوب سال ۸۷ هم تمام شد با همه ی خوبی ها و بدی هایش امّا بدي روزگار اينه كه خاطرات بد هميشه ماندگارنند حالا هر كاريش كني امسال اگر چه خوب شروع شد با تولد پسر برادرم اما بعد از آن فوت پدرم همه چيز را به تلخي كشيد خيلي خيلي سخت گذشت روزهايش و حتي دقيقه ها و ثانيه هايش اگر چه امسال عيد و سفره اي نداريم البته بعد از فوت دايي ام " علمدار پوپ" اين روال هميشگي است امّا عيد امسال خيلي سخت تر از سالهاي قبل خواهد بود خوب نمي شود كاري كرد كاري كه پيش آمده.

هيچ سالي نويي ايده آل نخواهد بود مگر اينكه تو تصميم بگيري اون را به بازتابي از ارزش ها، خواسته ها، علاقه ها و قوانين خودت تبديل كني.

سال نو مبارك

درست 20 اسفند 84 بود كه آمدم و امروز سه سال است كه مي گذرد حالا با همه خوبي ها و بدي هايش و گاهي قهر و آشتي هايش .

ياد همه دوستان اين مجموعه بخير شوراي قبلي شوراي پر سر و صداي بود و هميشه بينشون اختلاف و البته مابين اينها رئيس شورا و مابين اينها همه من بودم كه با بعضي هاشون هم نمي ساختم و گاهي به قهر منتهي مي شد يادش بخير نائب رئيس سابق شوراي اسلامي دوره قبل ازم خواست برگ استشهاديه كسي را مهر بزنم اما من از اين كار بنا به دلايلي اجتناب كردم و اين كار به دعوا كشيده شد و البته قهر من و رفتن از شورا اما با ميانجي گري هاي رئيس شورا اين قضيه ختم به خير شد و اگر چه گاهگداري بازم اتفاق مي افتاد اما من سر سخت از اينها بودم و يه جوراي زير بار بي قانوني هاي آنها نمي رفتم.

انتخابات رياست جمهوري نزديك است و ايران اين روزها سوژه بيشتر خبرگزاري هاست و احمدي نژاد كه دست به قلم شده و باز سناريو مي نويسد و گاه همچو عقابي چرخي مي زند بر بلنداي ايران و نيشخندش را  نثار تمام اصلاح طلبان مي كند و نهيبي مي زند به من و تو و به لجن مي كشد اقتصاد ايران را و به زير سوال مي برد خرج و مخارج من و تو را.

چند روز پيش بود در خبرها ديدم كه در ايران سميناري بود در مورد غزه و جنايت هاي اسرائيل و مظلوميت فلسطين را به تصوير كشيده بود و حتي وزير و وزرا چند عكسي از جنايت هاي غزه در دست داشتند و احساساتشون را از اين تصاوير مي گفتند واقعاً متأسف شدم

من از اسرائيل طرفداري نمي كنم اما انگار ايران فقط كاسه ي داغ تر از آش شده و يادش رفته چه آمده بر سر ملت خودش در جنگ ايران و عراق، يادش رفته كشت و كشتار دوران انقلاب چرا آن موقع هيچ كس نبود عراق، آمريكا، انگلستان و حتي رضا شاه را متهم كند و آن زمان چه كسي بلند شد و نسبت به صدمات و كشتار صورت گرفته با ما احساس همدردي كند اما حالا احمدي نژاد از اين كشت و كشتار به نفع خود دارد تبليغات مي كند و هزاران هزار از سرمايه ملي ما صرف بازسازي غزه مي كند چرا صرف بازسازي ايران نكند ملتي كه هزاران كودكان بي سرپناه و حتي بيماراني كه خرج اوليه شان را ندارند بدهند آنوقت ايران بدون گرفتن هيچ هزينه اي دارو را روانه كشورهاي ديگر مي كند. آيا انصاف است؟ايراني كه اين روزها خواهان صلح و دوستي با عراق است يادش رفته جنايت هاي عراق در سردشت، شايد شما در مورد اينكه اين روزها فيلمي عراقي كه با هزينه آمريكا بر عليه ايران اكران شده شنيده باشيد.

 بمباران شيميايي سردشت از نگاه دوربين

بهمن هم با همه ی گرفتاری هایش تمام شد. خوب یکی از ماههای است که دولت و ایرانی ها بهش بها می دهند. آخه تو این چند روزه هر وقت به یکی دوستان زنگ می زدم می گفت گرفتارم و خودم باهات تماس می گیرم منم بهش گفتم کاش منم بهمن بودم تا یه کم هوای ما را داشتند و به ما می رسیدند. در این پست گزارش مفصلی از چند جشنواره و اتفاق های پیش آمده.

اول کلام شما را به خواندن یک شعر محلی دعوت می کنم . خلاصه جشنواره گپ دل بهبهان بهانه ای شد برای سرودن این شعر البته زحمت اصلاحیه آن را آقای کراماتی کشیدند.

کشکي هواي سينه هامو بي بهاري

يا موبي از جنس علف ، جون يادگاري

کشکي دلامو بي غل و غش بي خدايا

کوکو رفيکامو ، کياهن يار پاري

چش انتظاري سخت سختن ، سخت سختن

از غصه مردن خيلي از چش انتظاري

خيلي خوشن مهروصفا و مهربوني

يا تو دلا هررو گل سرخي بکاري

وختي بفهمي يه کسي چش انتظارن

حيفن که واليش تو عذاب و تو خماري

يادش بخير تو کيچه ها هف سنگ بازي

يا تيله بازي بي و يا هم توپ داري

کشکي دلامو سوز سوز واوت خدايا

کشکي هواي سينه هامو بي بهاري

بهمن ماه امسال با شب شعر سیمرغ آبدان آغاز شد در  سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ستاد سیمرغ آبدان اقدام به برگزاری شب شعر نمودند این مراسم که در شب 15/11/87 در مسجد کمیل شهر آبدان برگزار شد در ابتدا سعید گنخکی قاری قرآن به قرائت قرآن پرداخت و بعد از ایشان مرتضی پروانه شهردار آبدان از جایگاه شاعر در پیروزی انقلاب اسلامی سخنانی بیان نمودند و درادامه شاعرانی همچون سید مرتضی کراماتی، ابراهیم درویشی، بهرام جعفرزاده، سحر عبداله زاده، هاجر احمدی، مرضیه سلیمانی، عاطفه مرهونی، سید شهره حقیقت، زهرا بیابانی، سیمین سیاوشیان،صغری درمانده، زینب دانش دوست و  آمنه دانش دوست به قرائت شعر پرداختند حیدر منصوری به دلیل کاری که قبل از برنامه پیش آمده بودند حضور نداشتند و ابراهیم جاگرانی مجری برنامه بودند.

چند ماهی بود که سایت تبیان اقدام به برگزاری اولین جشنواره و نمایشگاه وب سایت ها و وبلاگ های استان نموده بود خلاصه کلام اختتامیه این جشنواره با تاخیر در روز 17 بهمن در سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد برنامه بیش از حد عالی بودند هر کس وبش را به نمایش گذاشته بودند و بازدیدکنندگان از وبشون دیدن می کردند اما اتفاق جالب این جشنواره آشنایی من با آقایان سعید خرسند، امین واعظی و یه آقای از خورموج بودند البته ایشان من را بواسطه ی مجله ی محک می شناختند و اما اتفاق جالب تر این جشنواره گفت و گوی من و آقای واعظی در مورد شعر بود و سرودن شعر مادر و پدر من این اعتقاد داشتم که خیلی سخته کسی روزی بخواهد در مورد آنها شعری و یا حتی دلنوشته ای بنویسه اما ایشان اعتقاد داشتند این حرف من در مورد خدا مصداق دارد خلاصه گپ و گفت خوبی بود.

مجری این برنامه علی هوشمند بودند که در آخر عبداله رئیسی با قرائت بیانیه داوران وبلاگ های برتر را معرفی کردند.

وبلاگ های برتر

قلم نوشته یک تازه معلم حسن محدث زاده

غضنفری

سروش قیصی زاده

سجاد واعظی

یادداشت یک سرباز معلم

وب سایت ها

دولتی: سازمان آموزش و پرورش استان بوشهر _ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی

آزاد: رضا معتمد" پیغام"، حسن لاوری" نصیر"، موسوی نژاد" سایت خبری بوشهر نیوز"، شهر کتاب، گناوه بازار، سوگ، ارم نیوز، علی احمدی " خلیج فارس"

به نظر من فقط علی احمدی استحقاق این عنوان را داشتند و بقیه هیچ چون همه ی اینها به واسطه ی آشنایی با عبداله رئیسی انتخاب شدند و اما جالب تر از این وبلاگ حسن محدث زاده بوده که بدون هیچ آشنایی با عبداله رئیسی انتخاب شد خیلی عجیب بوده فکر کنم از دستشون در رفته خوب همیشه جشنواره ها این جوریه حالا فرقی نمی کنه چی باشه فقط یه آشنایی می خواهد با داور داشته باشید و بعد منتظر برگزیده شدن.

و اما مهمترین جشنواره بهمن ماه هر سال جشنواره فجر است که هر سال در هر استان برگزار می شود و امسال با ارسال فراخوان آن به انجمن ها و اطلاع رسانی های که صورت گرفت بیش از 90 درصد شاعران هر شهرستان شرکت نمودند و اما با توجه به قوانین و مقررات پیش آمده بیش نیمی از این شاعران بازماندن و اما قانون این جشنواره ارسال 14 شعر و از هر شعر 5 نسخه کپی شده که من خودم یکی از این شاعران بودم یعنی با اینکه تماس گرفتند که 14 شعر بفرستم حوصله نداشتم یه جورای از اون طرف با تأخیر فرستاده بودم و از این طرف کم بودن شعرها خلاصه بی خیال این جشنواره شدم.

جشنواره ۲۰ بهمن در مجتمع فرهنگی هنری بوشهر برگزار شد امسال به مراتب از پارسال بهتر بود و مهمتر از همه حضور شاعر خوب و توانای کشوری سعید بیابانکی و خیلیل شفیعی در این جشنواره بود.

بعد از قرائت بیانیه داوران توسط عبداله رئیسی شاعران برتر در بخش های زیر معرفی شدند.

 امام و انقلاب: شریعت رسولی_ دیر

آیینی و مذهبی: صالح دروند_ کرج " بوشهر"

اخلاقی: سمیه رسولی_ اهرم

دفاع مقدس: زهرا بیابانی_ دیر

ایثار و شهادت: افسانه رضا زاده " دشتی" و حسین عاشوری" دیر"

و پیشکسوتان این جشنواره:

عبدالجلیل دشتی مطلق" کنگان"، قاسم درویشی" دیر"، سید حسن شجاع" برازجان"، حمزه زارعی"جم"، حیدر منصوی"دیر"، انصاری نژاد" بوشهر"، محمدرضا احمدی نژاد" بوشهر"، سید محمدرضا هاشمی فرد" بوشهر" و سید محمدرضا هاشمی زاده " خورموج"

و فردا شب این جشنواره اختتامیه اولین جشنواره دوبیتی و رباعی عاشورایی در خوموج بود که این جشنواره هم با معرفی نفرات برتر به کار خود پایان داد.

نفرات اول: سمیه رسولی " اهرم"_ شریعت رسولی " دیر"

نفرات دوم: حسین میدری و سید مرتضی کراماتی از دیر

نفرات سوم: احمد منصوری" خورموج"_ سحر عبداله زاده " دیر"

و اما آخرین برنامه بهمن ماه تجلیل از هنرمندان بسیجی در بوشهر بود که آقایان امین دیری، حسین عاشوری، یوسف دارایی، طاها فخرایی، احمد بحرینی و حجری و خانم ها زهرا بیابانی، نغمه عاشوری، نوال عاشوری و سحر عبداله زاده در این برنامه شرکت کردند.

و راستی هیجان آورترین اتفاق این ماه بازی استقلال و پیروزی بود که نزدیک بود سکته کنم مردیم و زنده شدیم تا اینکه پیروزی گل مساوی را زدند.

سلام

قرار نبود به روز کنم تا چهلم حمید آل یوسف اما نمی دونم چی شد و چی باعث شد تا به روز شوم توی این مدت خیلی اتفاق ها پیش آمد حالا خوب یا بد خلاصه گذشتند حتی کابوس های شب امتحان هم گذشتند و فعلاً تا اول اسفند یه جورایی بی کارم.

از همه ی دوستان هم تشکر می کنم واسه خاطر همه ی خوبی ها.

و اما اتفاق جالبی که طی این چند هفته افتاد این بود.

تنها او دانای کل است

فرهیخته ی گرامی سرکار خانم سحر عبداله زاده 

با سلام و احترام فراوان

ضمن تبریک فراوان به مناسبت انتخاب شما برای حضور در " دایره المعارف داستان نویسان و شاعران ایران " به پیوست این ایمیل دستورالعمل و نمونه ی فرم " دایره المعارف داستان نویسان و شاعران ایران " برای شما ارسال می گردد .لطفا فایل پیوست شده را پس از دانلود پرینت نموده و پس از تکمیل نهایی حداکثر تا 26 دی ماه برای ما ارسال نمایید .

جهت کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص می توانید همه روزه به جز روزهای اداری از ساعت 9 الی 14 از طریق شماره ی تماس ....... با ما در تماس باشید .  همچنین دبیرخانه ی الکترونیکی نخستین جایزه ی ادبی ایران از طریق همین پست الکترونیکی با شما در ارتباط می باشد .

با مهر

 لازم به ذکر است که کتاب "دایره المعارف شاعران و نویسندگان ایران" در اردیبهشت ماه ۸۸ در نمایشگاه بین المللی کتاب توسط نشر -سخن گستر- وارد بازار می شود.

مژده صبح

از بهاران لبریز

تکدرختی که اشارات نگاه باران

مزده صبح به گوشش آورد

حرمت لاله تماشایی شد

و دل انگیز ترین نغمه هویدا گردید

جنگل از همهمه باد چه زیبا گردید

سنگفرشی که زلالی شد از آن بارش یکریزی خون

رود شد رود شد و دریا شد

باغبان آمد و با آمدنش

هم نهیبی به دل خار زد و همصدا با نفس گلها شد

باغبان آمد و گل زیبا شد.

مزد

آب

باران

رویش

باغبان مزد گرفت

و بهاران آمد

حمید آل یوسف شاعر و خبرنگار خوب بوشهری هم درگذشت.

وقتي به وبش رفتم خبر ناگوار و باور نکردني بود... جا خوردم چند جا زنگ زدم يا
نمي گرفت يا اشغال بود هر چي اداره ارشاد اهرم که زنگ مي زدم اونم نمي گرفت شماره خواهرش زهرا گرفتم، يکي پشت خط بود گفت دختر عمويش است گفتم يه خبري شنيدم .. گفت آره بغض گلوم را گرفت. در مورد چگونگي اتفاق گفت.

اول زنگ زدم به حيدر منصوري خبر را بهش دادم و بعد سيد مرتضي کراماتي، او که باورش نمي شد و مي گفت ديروز تا غروب با هم بوشهر بودند- خانه مطبوعات. تا اينکه گفتم از دختر عموش شنيدم .

مي گفت حسن بديعي خبرنگار ديری با حميد پاي يک ميز نهار خوردند و حميد تعريف کرده موقعي که مي خواست برود سربازي مادرش خيلي ناراحت مي شود وقتي حميد علت ناراحتي اش جويا مي شود مي گويد از اين ناراحتم که بهت کم غذا بدهند و تو سير نشي و کلي هم خنديدند.

پارسال اولين جشنواره شعر محلی( سنگار افتو) در ديلم به اتفاق حيدر منصوري، سيد مرتضي کراماتي، سعيد نصار يوسفي، پژمان قانون و يونس معروف نژاد رفته بودم .

بعد از ظهر قبل از شروع قسمت دوم برنامه بود بيرون سالن نشسته بوديم يه آقايي اومد به طرف ما و بعد از سلام و احوالپرسي شروع کرد به حرف زدن وقتي رفت از کراماتي پرسيدم اين آقا کي بود؟

گفت: حميد آل يوسف از کراماتي خواستم منو واسش معرفي کنه آخه من چند سالي مي شد با مجله محک همکاري مي کردم به عنوان خبرنگار افتخاري و يکي از طرفداران پرپاقرص مجله محکم. خانواده آل يوسف هم گاه گداري مطلب مي فرستادند و يه جوراي من با اونها رقابت داشتم و حميد هم چند بار شعرهاشو فرستاده بود و حتي عکس بچه اش... شماره خودش و خواهرش را برداشتم و اين آشنايي ادامه داشت از اونجايي که من دانشجوي اهرم بودم يه بار هم توي جلسات شعر که تو مجتمع فرهنگي هنري اهرم بود شرکت کردم و يه بار ديگه هم جشنواه غدير پارسال واسه شعر خواني ازم دعوت کرد از بچه هاي دير يه کم گله کرد البته به خاطر عدم حضورشون .

امسال در سومين جشنواره مشاعره رضوي هم آمده بود و باهاش دعوا کردم که واسه چي خواهراش نياورده بود و از همان جا به زهرا زنگ زدم.

 ازم دلگير بود مي گفت شاعر جماعت چي مي خواهد از سياست و ازم خواست که فقط شعر بنويسم اما من باهاش بحث کردم و اون هم گفت انگار سياست مغزت را معيوب کرده تا اينکه پست قبلي اومد و گفت

 دوشنبه 2 دي1387 ساعت: 20:59 توسط:حميدآل يوسف

بي سلام بر سحر بي معرفت
خوشبحال بقيه آدمها يه کسي بهشون سر ميزنه
راستش رو بخواهي خيلي خيلي بي وفايي
دير ي ها اينجوري نبودن
بي شوخي :
قالب وبلاگ و مطالب اخير شما خيلي نسبت به اول بهتر شده /تبريک ميگم
اميدوارم حرفهاي تر بخواني وحرفهاي تر بنويسي وتفکر کني
هزا شاخه گل تقديم تو باد

وقتي خبر استعفايش به عنوان رئيس انجمن شعر و ادب شنيدم زنگ زدم و از اتفاق هاي پيش آمده پرسيدم سکوت کرد و چيزي نگفت نه از کسي گله اي داشت و نه شکايتي فقط حال و احوالم را پرسيد.

انگار ديگر طاقت ماندن نداشت و بايد مي رفت اما به چه قيمتي...

و شعر زیر وقتی از ریاست انجمن شعر و ادب اهرم استعفا دادند نوشتند.

 شعری...که برایش متأسفم

متأسفانه برای خودم متأسفم

کنار دست تلفن همراهم کمی به حال و روزم

                                        ریختم

                                              بخندم

انصاف را رعایت کنید

چارلی چاپلین بیرون از روزها پهن شده

کاریکاتور چند در چندم را درجنازه بازار بساط کرده

توی زیر زمین شهر خودمان، آره

توجیه نامه مزخرف منِ مادر مرده را می فروشد به دختر کبریت فروش همین حوالی که

کفش ام لنگ به لنگ برایم بندری می رقصد کنار همین گوشه ی پت و پهن شده که می افتد

متأسفم که... خودم زیر خط منفی چرت می زنم

بلندی بلند نیست دستی به آسمان دراز کنم

کمی برای فردا، حالم برای دیروز یا فردا بد بود

بوی ادکلن کافور نشان افتاده توی هشتی بند بهم بافته آقای عقل کل

همانجا که بوی گندِ گندزاده شناسنامه ترشیده من هوا می خورد

سراغ خودم نبودم که بگیرم/...

                            اصلاً به ما چه... !

روحش شاد.//

«بسم الله الرحمن الرحیم»

یا مقلّب القــــــلوب و الابصار
یا مدبّر اللیــــل و النـــهار
یا محول الحول و الاحـوال
حوّل حالنا الی احسن الحال

یک سال کهنۀ دیگه رو سپری کردیم. سالی پر از خوشی‌ها و ناراحتی‌ها، 365 روز فعالیت‌ها و تلاش‌ها...

ولی یه سؤال!؟

چقدر از این یک سال ما، به امام‌ زمان‌مون اختصاص داشت؟

چند ساعت از 8760 ساعت سال‌مون رو، برای امام‌مون گذروندیم؟

چقدر در طول یک سال، برای ظهور حضرت دعا کردیم؟

چقدر در طول این یک سال، برای سلامتی امام‌مون دعا کردیم و صدقه دادیم!؟

چقدر سعی کردیم نام و یاد حضرت رو به یاد اطرافیان‌مون بندازیم؟

چقدر وقت صرف کردیم برای خودسازی و آماده‌ کردن خودمون؟

چند دقیقه و چند ساعت، به فکر و خیال‌مون بال و پر دادیم تا در هوای دوست بپره!؟

........

یک سال گذشت...

همۀ ما یک سال دیگه از عمرمون کم شد.

کاش سال‌مون رو طوری گذرونده باشیم که بتونیم با سربلندی جواب همۀ این سؤال‌ها رو بدیم....

به امید اینکه سال جدید، سال ظهور مولا باشه و آخرین سال فراق‌مون....

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ

آی همه عالم بدونین عمویی دارم دانلود  (لینک مستقیم)

مداح : محمود کریمی

حجم : ۱.۲۸ مگابایت

مولا مولا ...   دانلود  (لینک مستقیم)

مداح : حسین سیب سرخی

حجم : ۷۲۸ کیلوبایت

----------------------------------------------

دست گره گشا

التماس دعا